نقش دیبا چنان کشید فرنگ
که ز من برد دانش و فرهنگ
کفر از عشق و عشق از ایمان
چیست این فتنه ها و این نیرنگ
زمزمم سوخته است گو هندو
مشت خاکسترم فشان بر گنگ
وه که بر ما نوشته باده فروش
باده را سنگ و جام را پا سنگ
چند کورانه دست اندازیم
دامن کس نیاید اندر چنگ
زو همه نقش ها و او بی نقش
زو همه رنگ ها و او بی رنگ
گله در دوستی نمی گنجد
بس که شد راه دوستداری تنگ
به قضا تن دهم که در دریا
شادی گوهرست و خوف نهنگ
تو مکن ضرب زخمه را خارج
گر «نظیری » غلط کند آهنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تاثیر عمیق فرنگ و فرهنگ غرب بر فرد اشاره دارد و از دست رفتن شناخت و هویت در اثر این تاثیرات را به تصویر میکشد. شاعر بین عشق و ایمان و همچنین فتنهها و نیرنگها تردید دارد و این تضادها را به چالش میکشد. در عین حال، او از خود میپرسد که چرا در دوستیها و روابط انسانی با مشکلاتی مواجه است و به کمبود صمیمیت و فضای دوستی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که باید به سرنوشت خود تن بدهد، ولی از ذاتی واقعی و درونی خود غافل نشود.
هوش مصنوعی: نقش لباسهای زیبا و فاخر غربی به حدی تأثیرگذار است که فرهنگ و دانش من را تحت تأثیر قرار داده و از من گرفته است.
هوش مصنوعی: کافر چرا به عشق گرفتار میشود و عشق چه رابطهای با ایمان دارد؟ این چه آشوبها و فریبهایی است که در این میان به وجود آمده است؟
هوش مصنوعی: من به درد دلم پایان نمیبخشم، هر چند که به خاطر دردی که دارم، خاکسترم را بر رودخانه گنگ بریزید.
هوش مصنوعی: گویی نوشیدن باده برای ما از لحاظ سیاسی و اجتماعی ممنوع شده است، چرا که بادهفروش، باده را سنگین و جام را بر روی سنگ قرار داده است، به نوعی که دستیابی به آن دشوار شده است.
هوش مصنوعی: چندین بار بی هدف تلاش کنیم، اما هیچکس به کمکمان نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: او از همه نقشها جداست و خود هیچ نقشی ندارد، از همه رنگها فارغ است و خود رنگی ندارد.
هوش مصنوعی: در دوستی نمیتوان گله و شکایت کرد، زیرا راهی که به عشق و دوستداری میبرد، به حدی دشوار و تنگ شده است.
هوش مصنوعی: من به سرنوشت تن میدهم، زیرا در دریا شادی مانند جواهر است، هرچند که خطر نهنگ هم وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی همچنان بر زخم خود بکوبد، نباید بگذارد که نوا یا لحنش تغییر کند، حتی اگر به نظر برساند که سازندهای دیگر غیر از خود او درست نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسپاریم دل بجستن جنگ
در دم اژدها ویشک نهنگ
چه فسون ساختند و باز چه رنگ
آسمان کبود و آب چو زنگ
که دگرگون شدند و دیگر سان
به نهاد و به خوی و گونه ورنگ
آن شد از ابر همچو سینه غرم
[...]
ای فگنده امل دراز آهنگ
پست منشین که نیست جای درنگ
تو چو نخچیر دل به سوی چرا
دهر پوشیده بر تو پوست پلنگ
دل نهادی در این سرای سپنج
[...]
شاه کرده است رای زی پوشنگ
هامراهش میست و ساغر و چنگ
گه شرابی همی خورد بشتاب
گه سماعی همی کند بدرنگ
شادی نو کند بهر منزل
[...]
کرد با من زمانه حمله به جنگ
چون مرا بسته دید میدان تنگ
رنج و غم را ز بهر جان و دلم
تیغ پولاد کرد و تیر خدنگ
هر زمانی همی رسد مددش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.