ز حرمانم غمی در خاطر یاران شود پیدا
چو بیماری که مرگش بر پرستاران شود پیدا
چو پیدا گردم از راهی، چنان یاران رمند از من
که بدمستی میان جمع هشیاران شود پیدا
کسی نگریزد از ما، گر ازین تقوی برون آییم
طرب کز ما رمد در کوی میْخواران شود پیدا
بتی از حلقه پرهیزگاران برنمیخیزد
که بر مردم مسلمانی دینداران شود پیدا
پشیمانی مکش از بیع من کاین سهل قیمت را
تو چون صاحب شوی ذوق خریداران شود پیدا
زلیخا گو میارا بزم و فرش دلبری مفکن
که آن یوسف به زندان گرفتاران شود پیدا
«نظیری» کاش بنمایی که در ساغر چه میداری
که پیش زاهدان قدر گنهکاران شود پیدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق غم و تنهایی شاعر است. او از ناکامیها و جدایی از یاران صحبت میکند و همزمان به بیتوجهی دیگران نسبت به خودش اشاره دارد. شاعر به تضاد میان خوشیهای موقتی و واقعیتهای تلخ زندگی اشاره میکند و به کردارهای زاهدانه انتقاد میکند. او در نهایت از بیاعتنایی به دنیا و دلبریهای آن سخن میگوید و به دنبال درک عمیقتری از زندگی و انسانی است که در این دنیای پر از تناقضات زندگی میکند.
هوش مصنوعی: از ناامیدی من، غمی در دل دوستان نمایان میشود، مانند بیماری که مرگش برای پرستارانش آشکار میشود.
هوش مصنوعی: هرگاه که من از راهی ظاهر شوم، یاران به گونهای از من فاصله میگیرند که نوشیدن خماری در بین جمعی که هوشیار هستند، به وضوح نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر کسی از ما دور شود، وقتی که از تقوا بیرون بیاییم، شادی و سرور ما در کوی مینوشانها نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: افرادی که در مسیر پرهیزکاری و دیانت قرار دارند، هیچگاه به سمت گروهی نمیروند که با آداب و اصول مسلمانان در تضاد باشد.
هوش مصنوعی: از خرید من پشیمان نشو، زیرا وقتی تو صاحب این سرمایه شوی، لذت خریداران به وضوح نمایان میشود، چرا که قیمتش پایین است.
هوش مصنوعی: زلیخا میگوید که به میخانه نرو و دلبری را فراموش کن، زیرا آن یوسف در زندان، در میان زندانیان، نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: کاش نشان بدهی که در جام چه چیزی میکنی، که در برابر زاهدان، ارزش گناهکاران برملا میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در مستان زدم تا حال هشیاران شود پیدا
نهفتم قدر خود تا قیمت یاران شود پیدا
فلک ای کاش بردارد ز روی کارها پرده
که نقد زاهدان و جنس میخواران شود پیدا
ز سیل فتنه چون در ورطه افتد زورق هستی
[...]
ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد
که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا
رواج بیدلان از مهر دلداران شود پیدا
که قدر و قیمت یاران هم از یاران شود پیدا
من و کنج فراق ای گریة حسرت کجایی تو
که در روز چنین قدر هواداران شود پیدا
اگر از گریة بسیار من درهم شود شاید
[...]
برون قدر من از جرگ گرفتاران شود پیدا
که در دوری به یاران قیمت یاران شود پیدا
ز جنبش کرد مژگان حال چشمت را بیان اما
ز بیتابی نبض احوال بیماران شود پیدا
به بزم اهل غفلت آنچه دانا میکشد داند
[...]
بهار آمد که می در جام میخوران شود پیدا
مرا از سینه، داغ لاله رخساران شود پیدا
مغنی، مصرع شوخی، ز من باید سراییدن
که شور میکشان، در بزم هشیاران شود پیدا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.