عنان دل ز خودرایی به فریادم نگه دارد
بنالم کاندر آن دل ناله مظلوم ره دارد
دل دیوانه ام را گنج در ویرانه افتادست
گدایی عشق بازی با جمال پادشه دارد
چو گوید کفر مجذوبی به استغفار حاجت نیست
کسی کز عشق گمره شد چه پروای گنه دارد
مرا گر هست کبری در دماغ از کبریای اوست
حباب از جوش دریا باد نخوت در کله دارد
تجلی جمالی هست در هرجا که ذوقی هست
بیابان شور اگر می آورد یوسف به چه دارد
فقیری را که شب ها تکیه گاه از خشت آن در شد
چنان خوابد که گویی تکیه بر خورشید و مه دارد
حکایت های عهد دوستی را کرده ام از بر
چو هندویی که بهر سوختن هیزم نگه دارد
همان بهتر که نگشایی سر راز دل ما را
که حرف هجر خونین نامه ما را سیه دارد
به خاک پای گلبن می نویسد شکوه از غربت
اگر بر شاخ طوبا بلبلی آرامگه دارد
شبیخون غم از پا درنمی آرد «نظیری » را
ز اشک و آه شب سلطان ما خیل و سپه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود و درد و رنج دل عاشق میپردازد. او از دل دیوانهای حرف میزند که به عشق پادشاهی دل بسته است و میگوید که عشق میتواند انسان را از گمراهی و گناه دور کند. شاعر به نمایش زیبایی و تجلی عشق در هر جا اشاره میکند و به وضعیت فقیران و تنهایی آنان میپردازد. همچنین او بر این نکته تأکید دارد که بهتر است راز دل نگشوده بماند و از غم و اندوه جدایی و غربت سخن میگوید. او اشک و آه را به عنوان نشانههای درد و رنج عنوان میکند و تا حدودی حسی از وابستگی و عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر احساس ناتوانی و نیاز به کمک است. شاعر از دلش میخواهد که خود را در کنترل او نگه دارد و اجازه ندهد که به خودخواهی دچار شود. او اظهار میدارد که در دلش نالهای وجود دارد که نشاندهنده مظلومیت و نیاز به یاری است. در واقع، این شعر به احساس رنج و جستجوی کمک و حمایت از دیگران اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دل بیتاب و دیوانهام به گنجی در میان ویرانهها دست یافته است، زیرا گدایی عشق با زیبایی و جلوهی پادشاهی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی که به عشق دچار شده است، در دل، غم گناه را احساس نکند، نیازی به عذرخواهی و استغفار ندارد. او با وجود گناه، فقط به عشق و دلدادگیاش فکر میکند و دلمشغولی به گذشته و اشتباهاتش ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در سرم خُودپسندی احساس میکنم، این ناشی از عظمت اوست. حبابی که از جوش آمدن دریا برمیخیزد، نشانهای از آن است که باد غرور در سر من وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر جا که لذتی و ذوقی وجود دارد، جلوهای از زیبایی نمایان است. اگر بیابان هم شور و حال بیاورد، یوسف به چه معناست؟
هوش مصنوعی: فقیری که شبها بر دیواری از خشت تکیه میزند، چنان آرام میخوابد که انگار به خورشید و ماه تکیه کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که من داستانهای دوستی را به خوبی حفظ کردهام، مثل شخصی هندو که برای روشن نگهداشتن آتش، هیزمها را به دقت نگه میدارد و مراقب آنهاست.
هوش مصنوعی: بهتر است که راز دل ما را فاش نکنی، چون حرفهای مربوط به جدایی و ناراحتی ما، همیشه غمگین و تاریک است.
هوش مصنوعی: در زیر پای گل، شکایت از تنهایی را مینویسد، اگر بلبل در درخت طوبا مکانی برای آرامش داشته باشد.
هوش مصنوعی: غم نمیتواند «نظیری» را از پا درآورد؛ زیرا شب با اشک و آه او، همچون سلطانی است که سپاه و نیرو دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیر این گویدم زیرا که او دلها نگه دارد
به نزد خویشتن هرکهتری را پایگه دارد
چه باشد گرچو من مداح در هر شهرو ده دارد
ز مدح اندر نماندهر که از رادی سپه دارد
به نزد میر ابو یعقوب نیک ایمن نگه دارد
[...]
نه میر و شه بود هر کو کله دارد قبا بندد
که میر و شه کسی باشد که عالم را نگهدارد
نخیزد از قبا میری که موری هم قبا دارد
نیاید از کله شاهی که شاهین هم کله دارد
زچشم بد خدا آن پاک دامن را نگه دارد
که این پروانه گستاخ در فانوس ره دارد
شکستم شهپر دل را زبیباکی، ندانستم
که این باز سبک پرواز نقش دست شه دارد
مسخر کرد خط آن روی آتشناک را آخر
[...]
نظامالسلطنه، سرخط از این دو پادشه دارد
که این سان مرد و، مردانه سر از بهر کله دارد
خداوند این نگهدارنده ما را نگه دارد
گذشت آنگه که میگفتند: می خوردن گنه دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.