نشسته در ظلمم با قمر چه کار مرا
چراغ تیره شبم با سحر چه کار مرا
مسیح وار کند سیر بر فلک روحم
به این طلسم فروبسته در چه کار مرا
چو ذره محرم جاوید آفتاب شدم
به آشنایی مشتی شرر چه کار مرا
اگر قضا و قدر ز آسمان فرود آید
من و خیال تو با خیر و شر چه کار مرا
جنون به مغز دماغم فتیله می سوزد
به پنبه کاری داغ جگر چه کار مرا
ز طاعت به ریا کرده اجر می خواهم
چو بید کاشته ام با ثمر چه کار مرا
به اشک دیده آلوده عفو چون جویم
خزف فروخته ام با گهر چه کار مرا
هزارگونه شکایت به ضمن خاموشی است
به ناله ای که ندارد اثر چه کار مرا
به قهر تا نگدازی به مهر ننوازی
هلاک تلخ توام با شکر چه کار مرا
چو حسن تو به کسی در جهان نمی مانم
غریب در وطنم با سفر چه کار مرا
نه رحم مانده نه شفقت نه دوستی نه وفا
درین دیار «نظیری » دگر چه کار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده شاعر درباره زندگی و وضعیت خود میپردازد. شاعر از ظلم و تاریکی که به آن گرفتار است سخن میگوید و به حضور قمر (ماه) و سحر (صبح) در زندگیاش اشاره میکند که برایش بیمعنا شدهاند. او به درون خود و روحش مینگرد و از فلک و مقدرات آسمانی شکایت میکند، با تصویری از جنون و درد که به وی آسیب میزند. شاعر همچنین به احساس تنهایی و عدم محبت در محیط زندگیاش اشاره میکند، و در نهایت از نابودی و تلخی زندگی در کنار شکری که از آن میکشد، سخن میگوید. این شعر توصیفگر یک وضعیت روحی عمیق و دردآور است که نشاندهنده یاس و بیهدفی شاعر در دنیای خود میباشد.
هوش مصنوعی: در تاریکیهای زندگی، در کنار قمر که نماد روشنی و زیبایی است، چه نقشی برای من دارد؟ من که در شبهای سیاه و بینور به سر میبرم، چه نیازی به نور صبحگاهی دارم؟
هوش مصنوعی: روح من مانند مسیح، در آسمانها در حال سیر و حرکت است، در حالی که گرفتار این طلسم و محدودیت است؛ پس در این حالت چه باید بکنم؟
هوش مصنوعی: زمانی که من مانند ذرهای از خورشید جاودانی شدم، حالا دیگر وجود یک مشت شعلهی آشنا چه تأثیری بر من دارد؟
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت و تقدیر از آسمان بر من نازل شود، من و تصورات تو دیگر چه ارتباطی با خوب و بد داریم؟
هوش مصنوعی: دیوانگی به ذهن و فکر من آسیب میزند و شوق و درد درونم را به آتش میکشد. در این حالت، چه راه حلی برای من وجود دارد؟
هوش مصنوعی: من از انجام کارهای خوب برای نشان دادن و جلب توجه دیگران خواستهای ندارم، چرا که مانند درخت بید که ریشهاش در خاک است، به ثمر رسیدن کارهایم برایم اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایی که ریختم، چرا باید درخواست عفو کنم؟ من خودم ارزشمندتر از هر چیز بیارزش هستم که به سادگی به فروش رفتهام.
هوش مصنوعی: در دل هزاران درد و نارضایتی دارم، اما از آنجا که سکوت کردهام، هیچ صدایی از من بلند نمیشود و نالهام هم فایدهای ندارد، حالا نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: اگر با خشمی بخواهی به من آسیب برسانی، دیگر شور و شوقی از محبت باقی نمیماند. من با وجود تلخی و مشکلات این وضع، نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو را در دنیا نمیبینم، احساس بیگانگی میکنم، در حالی که در وطنم هستم؛ دیگر سفر کردن برای من چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: در این دیار، دیگر نه رحم و شفقتی باقی مانده و نه دوستی و وفایی. در چنین شرایطی، برای من چه کاری میتواند باقی بماند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبم خیال تو بس، با قمر چه کار مرا
من و چو کوه شبی، با سحر چه کار مرا
من آستان تو بوسم، حدیث لب نکنم
چو من به خاک خوشم، با شکر چه کار مرا
نبینم آن لب خندان ز بیم جان یک ره
[...]
به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا
دراز باد شبم با سحر چه کار مرا
مرا نشاط تماشا بس از بهشت وصال
به قیمت کم و بیش ثمر چه کار مرا
ز بهر کاوش دل اهل درد نیش طلب
[...]
ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟
بریده ام ز جهان، با ثمر چه کار مرا؟
درین جهان به مرادی کز آن جهان طلبند
رسیده ام، به جهان دگر چه کار مرا؟
چو خاک شد شکرستان به مور قانع من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.