آه از آنروز که در دشت بلا غوغا بود
شورش روز قیامت بجهان برپا بود
خصم چوندایره گرد حرم شاه شهید
در دل دایره چون نقطه پابرجا بود
عرصه دشت چو دیبای منقش از خون
و آنهمه صورت زیبا که در آن دیبا بود
جان بقربان ذبیحی که بقربانگه دست
با لب تشنه روان میشد و خود دریا بود
تو مپندار که شاهنشه دین درگه رزم
در بیابان بلا بی مدد و تنها بود
انبیا و رسل و جن و ملایک هر یک
جان بکف در بر شه منتظر ایما بود
خون هابیل که شد ریخته از سنگ جفا
گر بعبرت نگری کشته آن صحرا بود
پرده پوشان نهانخانه ملک و ملکوت
همه پروانۀ آنشمع جهان آرا بود
قتل عباس وعلی اکبر و قاسم ز ازل
بر فرامین قضایای فلک طغرا بود
ورنه اندر نظر قهر شهنشاه جهان
عدم هر دو جهان بسته بحرف لا بود
علی اکبر برخ چونگل و باقد چو سرو
فرد و تنها بسوی رزمگه اعدا بود
علم الله که شقایق نه بدان لطف و سمن
نه بدان بوی صنوبر نه بدان بلا بود
گرد شمع رخ اکبریکه صبح وداع
لیلی سوخته پروانه بی پروا بود
زخم نر جسم علی اکبر و لیلی دل خون
خونز مجنون رود آری چو رگ از لیلا بود
در همه ملک بلا نیست بجز ذکر حسین
قاف تا قاف جهان صوت همین عنقا بود
نیر آنروز که طغرای قضا می بستند
سرنوشت من از این نامه همین طغرا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است دربارهی روز عاشورا و مبارزات عاشورا در کربلا که با احساسات عمیق و بیان تصویرسازیهای شدید، به وقایع آن روز پرداخته است. شاعر به توصیف صحنههای نبرد، قربانیان و فداکاریهای بزرگ پرداخته و همچنین از حال و هوای روحانی آن روز و نقش حسین (ع) به عنوان محور اصلی وقایع یاد میکند. او بیان میکند که در آن روز، همه موجودات عالم در انتظار او و فداکاریاش بودند و حوادث کربلا به گونهای مقدر و از پیش نوشته شده بودند. در نهایت، این شعر به عظمت و وقار عاشورا و یاد حسین (ع) به عنوان نماد دینی و انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش از آن روزی بگویم که در دشت سختی و بلا، هیاهو و جنجال برپا بود و شلوغی روز قیامت در جهان احساس میشد.
هوش مصنوعی: دشمن مانند دایرهای است که در اطراف حرم شاه شهید قرار دارد و در دل این دایره، ایستاده و ثابت مانند نقطهای باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دشت همچون پارچهای زینتدار از خون و زیباییهای فراوانی که در آن وجود دارد، به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: جان من فدای قربانیای است که در زمان قربانی شدن، با دستانی تشنه به آب میرفت و خود دریایی عظیم بود.
هوش مصنوعی: نگذار باور کنی که پادشاه دین، در میانهی میدان دشواری و سختی، بیکمک و به تنهایی باقی میماند.
هوش مصنوعی: پیامبران و فرستادگان، جنها و فرشتگان همه با جانهایی در دست، منتظر اشارهای از شاه هستند.
هوش مصنوعی: خون هابیل که از سنگ جفا ریخته شد، اگر به آن نگاه کنی، کشتهای که در آن بیابان بود، بیشتر از حقیقتش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: پوششهای مخفی دنیای مادی و معنوی همه مانند پروانهای هستند که به آن شمع زیبای جهان توجه دارند.
هوش مصنوعی: قتل عباس و علیاکبر و قاسم از ابتدا بر اساس حکم و سرنوشت الهی رقم خورده بود.
هوش مصنوعی: اگر از نگاه قهر و غضب پادشاهی که در جهان بینقص است، به قضیه بنگریم، هر دو جهان به معنای عدم و ناپایداری از هم گسسته شده و به کلمه "لا" (نیستی) محدود میشود.
هوش مصنوعی: علی اکبر با قامت بلند و زیبا مانند سرو، با سر و رویی زیبا و درخشان، به سوی میدان جنگ دشمنان حرکت کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که علم و دانایی خداوند، بر اساس زیباییها و ویژگیهای ظاهری دنیا نیست. شقایق، سمن، و صنوبر همه نمادهایی از زیبایی و جذابیت هستند، اما اینها نمیتوانند معیارهای واقعی درک و شناخت خداوند را تعیین کنند. در واقع، این اشیاء و پدیدهها میتوانند فریبنده باشند، اما نمیتوانند به عمق و حقیقت علم الهی اشاره کنند.
هوش مصنوعی: درخشش شمع مانند چهرهی زیبای کسی است که صبح هنگام، وقتی لیلی رفت، پروانهای بیپروا و جسور به دور آن میگردد.
هوش مصنوعی: زخمهای جسم علی اکبر و دل پرخون لیلی، نشاندهندهی عواطف عمیق و درد غیرقابل تحملی است که مجنون نسبت به لیلا احساس میکند. این احساسات به شدت به هم مرتبط هستند، مانند رگهایی که به یکدیگر وصلاند.
هوش مصنوعی: در تمام عالم جز یاد حسین، هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد. تا دورترین نقطه جهان، صدای حسین به گوش میرسد و همچنان از اهمیت او کاسته نمیشود.
هوش مصنوعی: در آن روزی که سرنوشت من رقم میخورد و تقدیرم را تعیین میکردند، هشدار و نشانی که برای من نوشته شده بود، همین سرنوشت مشخص بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود
با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم
وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود
پارس در سایه اقبال اتابک ایمن
[...]
دوش در فکر من آن شکل قد و بالا بود
نظر همت من از طرف بالا بود
دیده میزد همه شب نقش خیالت بر آب
پیش صاحبنطران راز نهان پیدا بود
آب چشم از سرم امروز گذشت و چه عجب
[...]
سالها دفترِ ما در گرو صَهبا بود
رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود
نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشمِ کَرَمَش زیبا بود
دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی
[...]
دوش در خاطر من ولوله گیپا بود
در تمنای رخش دل همه شب شیدا بود
در حریم حرم دیگ، مربع چو نشست
گوشت بره کنون دولت گندم وا بود
خرده هائی که عیان داشت، روان کرد نثار
[...]
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
سالها تا رتنم تافته کمخا بود
دل چون پرمگس شیفته والا بود
پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.