ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان
زین دو بلا کجا روم کشت مرا هم این هم آن
گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا
گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان
عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او
در صفتی که روز و شب کرده بدو قرین قران
جور و جفای او بجز عاشق او نمی کشد
گویی از این جهت کمر پوشیده در زمین زمان
از غم او جفا کشد عاشق مبتلای او
ورنه چه غم گرش رسد هر بد و نیک از این و آن
بهره بهر بهر او مردم چشم مردم است
مردمی میکن و تو هم در نظرش نشین نشان
درد و غمش نسیمیا! چون به تو برفشانده است
غم مخور و قبول کن به صفا بچین به جان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل از عاشقانههای شاعر است که در آن از دلتنگی و فراق معشوق سخن میگوید. او از عذابی که عشق به او میدهد مینالد و از جفای معشوقش شکایت میکند. شاعر بیان میکند که چگونه معشوقش با نگاههای غمزدهاش او را میکشد و این عذاب جز نصیب عاشق نمیشود. او تأکید میکند که درد و رنج عاشقان به خودشان مربوط است، و دیگران از این غمها بیخبرند. زندگی عاشقانه را به نسیمی تشبیه میکند که میتواند آرامشبخش باشد، و به خود و دیگران توصیه میکند که غم را نخورند و با صفای خاطر به زندگی ادامه دهند.
هوش مصنوعی: دشمنیها و زیباییهای چشمان معشوق هر لحظه به من حمله میکند و من در برابر این دو مشکل نمیدانم کجا بروم، چون هر دو به سمت من آمدهاند و جانم را میگیرند.
هوش مصنوعی: به او گفتم چرا اینچنین با چشم های جذابت مرا در عذاب میکشی؟ پاسخ داد که این درد تنها از عادت اوست که همیشه این گونه رفتار میکند.
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر ظلم و بیمهری محبوبش متحمل رنج و سختی میشود، زیرا این ویژگیها همیشه با او همراه است.
هوش مصنوعی: سختیها و ناملایمات او را فقط عاشق او تحمل میکند، بهطوری که به نظر میآید او به همین دلیل در دل زمین و زمان پنهان شده است.
هوش مصنوعی: عاشقی که در غم معشوقش رنج میکشد، اگرچه سختیها و تلخیها به او برسد، نباید نگران باشد. چون تحمل این سختیها بخشی از عشق اوست و در نهایت، همه چیز به خاطر محبت او ارزشمند است.
هوش مصنوعی: مردم با چشمان خود به او توجه میکنند و او نیز با رفتار خود به آنها پاسخ میدهد، بنابراین تو نیز در جایگاه او قرار بگیر و خودت را نشان بده.
هوش مصنوعی: ای نسیم، غم و درد او را چطور بر تو تحمیل کرده است، نگران نباش و آن را بپذیر؛ با آرامش و لذت، آن را جمعآوری کن و به دل بسپار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قاعده ای نهاد خوش حسن تو باز در جهان
عشق تو زد سه نوبه ای بر در دار ملک جان
شعبده لب ترا از پی دلبری فلک
ماند به شکل حقه ای مهره مار در دهان
از تو من شکسته دل همچو پیاله در خطم
[...]
شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان
باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین
ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان
آسمان داد و دینی آفتاب دودمان
بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو
سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان
تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار
[...]
مانده شدهست گوش من از پی انتظار آن
کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان
خوی شدهست گوش را گوش ترانه نوش را
کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان
فرع سماع آسمان هست سماع این زمین
[...]
فاتحهای چو آمدی، بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد، لعل لبت به مرده جان
آن که به پرسش آمد و، فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را، میکنم از پیَش روان
ای که طبیبِ خستهای، روی زبان من ببین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.