گر دلم در بر چو آتش بیقرار افتاده است
درّ دریای سرشکم آبدار افتاده است
سنبلت از گل پرستی در چمن پیچیده است
نرگست از خواب مستی در خمار افتاده است
ای سحاب از دیده آبی زن که باد صبح را
در میان دوستی با گل غبار افتاده است
چشم بیمار تو را تنها نه ما میریم زار
کشتهٔ قدت به هر گوشه هزار افتاده است
دل که لاف شیرمردی زد، زبون عشق شد
آهوان شیر گیرت را شکار افتاده است
گوهر چشمم ز بحر هند میآید به روم
سبنل زلفت ز چین در زنگبار افتاده است
صبر دارم در فراق و نیستی در عاشقی
چاره نبود چون بلا چار چار افتاده است
با پیام افتاد کار و کس نیارد شد رسول
ای صبا برخیز اگر یاری که کار افتاده است
در میان بحر وحدت غرقه شد جان قطرهسان
دل که خون میشد ز دیده در کنار افتاده است
کیست کز ناصر بگوید با تو ای یار عزیز
بر سر کویت بخاری خوار و زار افتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلتنگی خود سخن میگوید. او بیان میکند که دلش در آتش عشق بیقرار است و اشکهایش همچون دریا جاری شدهاند. معشوقش به زیبایی گلها و نرگسها توصیف میشود که در خواب و مستی به سر میبرد. شاعر از آسمان و باران درخواست میکند که بر چشمانش ببارد و دوستیها را تازه کند. او به درد و زاری عاشقانه اشاره میکند و میگوید که دلش بیصبرانه در انتظار معشوق است و احساس میکند که گیر کرده در دام عشق. در نهایت، شاعر از حال خویش در نبود معشوقش میگوید و به نوعی از یاری خواسته میشود تا از این درد و رنج نجات یابد. این شعر تصویر زندهای از احساسات عمیق عشق و دلتنگی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر دل من مانند آتش در آغوش بیتاب است، قطرات اشک من مانند مروارید در دریا، درخشنده و براق افتادهاند.
هوش مصنوعی: سنبل تو به خاطر زیباییاش در گلزار منتشر شده و نرگس تو به علت حال مستی و سرخوشی در وضعیت خواب و بیخبری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ای ابر، از چشمانت آب ببار که باد صبحگاهی در همراهی با گل، غبار را پراکنده کرده است.
هوش مصنوعی: چشم بیمار تو تنها به ما آسیب نمیزند، بلکه بسیاری از عاشقان و کشتهشدگان زیبایی تو در هر گوشهای رنج میبرند.
هوش مصنوعی: وقتی دل به خود میبالید و از شجاعتش صحبت میکرد، در حقیقت به زودیا عشق گرفتار شده و حالت ضعیفی پیدا کرده است، زیرا بازیچه عشق و جذابیتهای آن شده و در دام آنها افتاده است.
هوش مصنوعی: دُرّ چشمم از دریاهای هند میآید و موهای تو مانند ریسمانی در زنگبار افتاده است.
هوش مصنوعی: در دوری و غیبت معشوق صبر دارم و در عشق چارهای جز تحمل این درد نیست، زیرا مصیبت به صورت مداوم بر من نازل شده است.
هوش مصنوعی: با پیام و خبر، کارها به تأخیر افتاده و کسی نمیتواند بسازد. ای نسیم! اگر میتوانی بلند شو و کمک کن که کارها به راه بیفتند.
هوش مصنوعی: در دل دریاى یگانگى، جان مانند یک قطره غرق شده است و دل، از دیدن آن صحنه و جدایى، اشک و خون مىریزد.
هوش مصنوعی: کیست که بگوید ناصر با تو، ای یار عزیز، در کنار کوی تو، بخاری خوار و زار افتاده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواب مستی کرده چشمت، در خمار افتاده است
زلف مشکین تو، چون من، بیقرار، افتاده است
چشم بیمار تو را میرم، که در هر گوشهای
چون من مسکین، بیمارش، هزار افتاده است
کار کار افتادگان را باز میبین، گاه گاه
[...]
دیده ام تا بر رخ آن گل عذار افتاده است
اشک سرخم بر رخ زرد آشکار افتاده است
هر کسی را اختیاری هست در عالم، مرا
عشق او بر هر دو عالم اختیار افتاده است
مست و حیران و خرابم از کمال حسن یار
[...]
در غمت کارم به چشم اشکبار افتاده است
چشم را با دل مرا با چشم کار افتاده است
لاله ها را چاک می بینم گریبان غالبا
آن سهی قد را گذر بر لاله زار افتاده است
پای بر سبزه نهادی رشک زد آتش بآب
[...]
لخت دل بر جیب و جیبم بر کنار افتاده است
دست و دل گم گشته ، تا بازم چه کار افتاده است
ساز و برگ شادمانی را که می داند کجاست؟
دَرهم ، اندوه و نشاطِ روزگار افتاده است
خسته دل تر می شوم تا تلخ تر نوشم دوا
[...]
سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است
گل چو تقویم کهن از اعتبار افتاده است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.