تا دلم دلبر گرفت، از جان و دل دل برگرفت
آستین از جان فشاند و دامن دلبر گرفت
دید چشمت را که دارد از مژه چتر سیاه
نرگس از خجلت بخواهد تاج زر از سر گرفت
دوش تا وقت سحر شمع از زبان آتشین
هر چه با پروانه گفت از سوز سینه درگرفت
عود دودی کرد و سوز خویشتن پنهان نداشت
از حریف خام آتش در دل مجمر گرفت
میرود ماه سریعالسیر سوی برج خویش
خواهد آن خورشید تابان سایه از ما برگرفت
هر که را از روی خوبان داغ حسرت در دل است
بایدش چون لاله در دوران گل ساغر گرفت
این مرادم بس که من از نور رویت روشنم
کی تواند ذرهای خورشید را در برگرفت
زلف چون بر رخ نهادی ظلمت آمد پیش نور
غمزه چون بر هم زدی عالم همه کافِر گرفت
نیشکر شد کلک ناصر چون لبت را وصف کرد
زان به کاغذ دفتر و دیوان او شکر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار عشق و شور و حال دل را به تصویر میکشد. آنچه بیان میکند، نشاندهندهی عاشقانهای عمیق و پر احساس است؛ عاشق برای دلبر خود جان و دل میدهد و در پی به دست آوردن محبت اوست. او از زیباییهای چشمان دلبرش صحبت میکند و از تاثیر نگاه و لبخند او بر روحش میگوید. همچنین، شاعر به دلیری و سوز درون خود اشاره میکند و از حالاتی مثل حسرت و عشق سخن به میان میآورد. در پایان، شاعر مشغول وصف زیباییهای دلبرش است و از احساسات عمیقش نسبت به او نشان میدهد که چگونه عشق میتواند او را به درجاتی از زیبایی و روشنایی برساند.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من محبوب را به دست آورد، از جان و دل خود فاصله گرفتم. آستین از جانم رها کردم و دامن محبوب را در دست گرفتم.
هوش مصنوعی: نگاه کن به چشمی که با مژههایش مانند چتری سیاه، به نرگس خجلتزده مینگرد؛ مانند کسی که برای سرش تاج زرینی بخواهد و آن را از سرش برمیدارد.
هوش مصنوعی: شب گذشته تا صبح، شمع با شعله گرم و سوزانش هر چه با پروانه گفت، از شدت احساس و درد دلش به دل پروانه نشست و او را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: چوب عود باعث ایجاد دود شد و این دود نشاندهندهی سوزش درون او بود. او نتوانست این احساس را از همنشین نادان خود پنهان کند و آتش را در سنگسوزی خود به وجود آورد.
هوش مصنوعی: ماه به سرعت به سمت برج خود در حال حرکت است و خورشید درخشان سایهاش را از ما دور کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر زیباییهای محبوبانش در دلش حسرتی دارد، باید مثل لاله در زمان گل، با شور و شوق زندگی کند و از زیباییها بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: من به اندازهای از زیبایی و نور چهرهات روشن هستم که حتی یک ذره از خورشید را هم نمیتوانم در آغوش بگیرم.
هوش مصنوعی: هنگامی که زلفت را بر روی صورتت انداختی، تاریکی بر نور سایه افکند. و وقتی غمزهای به هم زدی، همهجا پر از کفر و ناباوری شد.
هوش مصنوعی: زمانی که ناصر با قلم خود لبهای تو را توصیف کرد، نوشتارش چون نیشکر شیرین شد و به خاطر این زیبایی، کاغذ و دفترش مانند شکر گوارا گردید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ره اندر برگرفتم دلبرم در برگرفت
جان به دل مشغول گشت و تن ز جان دل برگرفت
خواست تا او پایهای من بگیرد در وداع
پای ها زو در کشیدم دست ها بر سر گرفت
گاه در گردنش دستم همچو چنبر حلقه شد
[...]
یاد باد آن شب که یارم دل ز منزل برگرفت
بار در بست و ره منزلگه دیگرگرفت
تا کشیده رنج داغِ هجر بر جانم نهاد
ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت
چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری
[...]
عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت
دست ازین مشتی ریاست جوی دون بر سر گرفت
عالم پر گفتگوی و در میان دردی ندید
از در سلمان در آمد دامن بوذر گرفت
اینت بی همت که در بازار صدق و معرفت
[...]
بلعجب بادی است در هنگام مستی باد فقر
کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
ابتدا غوّاص ترک جان و فرزندان بگفت
پس بدریا در فروشد تا چنین گوهر گرفت
سالها مجنون طوافی کرد در کهسار و دشت
[...]
کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت
مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت
رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان
لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت
خسرو جمشید فر سلطان نظام ملک و دین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.