تا به آن گلگون قبا چون سایه همدوشیم ما
پیرهن در خون خود آلوده می پوشیم ما
پیش ما ای شمع لاف صحبت آرایی مزن
صد زبان داریم همچون شانه خاموشیم ما
بال قمری سرو را باشد حصار عافیت
یار در هر جا بغل بگشاید آغوشیم ما
از صفای سینه بی کینه گوهر می کنیم
چون صدف یک قطره آبی که می نوشیم ما
روزها چون سایه همراهیم هر جا می رویم
شب چو می گردد ز یاد او فراموشیم ما
در لباس شبروی کردست پنهان خویش را
داغ داغ از دست آن ماه سیه پوشیم ما
می پرستانیم از سودای فردا فارغیم
هر چه با ما می دهند امروز می نوشیم ما
پاس خاطر داری ای آئینه از ما یاد گیر
عیب های خلق می بینیم و می پوشیم ما
سیدا جز شکوه نبود پیشه بازار گیر
نیست توفیری به هر کاری که می کوشیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق انسانی و پیوند عاطفی با دیگری میپردازد. او میگوید که در کنار محبوب، همچون سایهای دائمی حضور داریم و با پذیرش زخمها و مصائب، پیراهن خود را به خون خود آغشته میکنیم. شاعر از گفتوگو و بحثهای بیهوده دوری کرده و به سکوت و اندیشههای عمیق میپردازد. او با عشق و صافی دل، تلاش میکند از کینهها دور شود و غمها را فراموش کند. در این مسیر، او به میپرستی و شادی لحظههای حال میپردازد و به یاد دیگران عیبها را میپوشاند. نهایتاً، شاعر به واقعیتهای زندگی اشاره میکند که در کنار تلاش و کوشش، گاهی باید صرفاً به لحظههای کنونی و زیباییهای آن پرداخت.
هوش مصنوعی: ما تا زمانی که در کنار آن گلگونقبا باشیم، همواره در سایهاش قرار داریم و برای این همراهی، از جان خود مایه میگذاریم و جانفشانی میکنیم.
هوش مصنوعی: ای شمع، برای ما از زیباییها و صحبتهای خوب نگو. ما خودمان در دل هزاران حرف و زبان داریم؛ اما در ظاهر ساکت و بیصدا هستیم.
هوش مصنوعی: پرندهای چون قمری به درخت سرو پناه میبرد و در هر مکانی که باشد، آغوشش را باز میکند. یار ما در هر جا به ما محبت میکند و ما نیز آمادهی پذیرش آن عشق و آرامش هستیم.
هوش مصنوعی: از خلوص و پاکی دلهای بدون کینه، مانند مروارید، چیزهای باارزش و زیبا میسازیم، همچنان که صدفها یک قطره آب را به جواهر تبدیل میکنند.
هوش مصنوعی: روزها مانند سایهای ما را همراهی میکنند و هر جایی که میرویم، اما وقتی شب میرسد، یاد او را از یاد میبریم.
هوش مصنوعی: در لباسی تیره و زیبا، او به آرامی خود را نشان میدهد و ما در اثر زیبایی او، همچون داغی از گرما احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: ما عاشقان خوشگذرانی هستیم و نگران فردای خود نیستیم. هر چیزی که امروز به ما میدهند را با دل و جان میآشامیم و لذت میبریم.
هوش مصنوعی: ای آینه، تو باید از ما یاد بگیری که نقصها و عیوب دیگران را میبینیم اما آنها را پنهان میکنیم.
هوش مصنوعی: در بازار، جز شکایت و ناله چیزی وجود ندارد و هیچ تفاوتی نمیکند که ما در چه کاری تلاش میکنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما
از ته دل چون خم سربسته در جوشیم ما
گر در آن محراب ابرو نیست ما را راه حرف
از دعاگویان آن صبح بناگوشیم ما
از نسیمی می شود بنیاد ما زیر و زبر
[...]
با بد و نیک جهان از بسکه همدوشیم ما
سرمه را چشمیم و حرف سخت را گوشیم ما
عقده ایی در هر خم زلفی که باشد شانه ایم
کاکلی هر جا پریشان می شود دوشیم ما
قامت ما خم شده و فکر کنار از سر نرفت
[...]
چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ما
یک مژه تا واشود صد دشت آغوشیم ما
حیرت ما ازدرشتیهای وضع عالم است
دهرتاکهسار شد آیینه میجوشیم ما
شمع فانوس حباب از ما منورکردهاند
[...]
دل پر از افغان و ظاهر خالی از جوشیم ما
از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما
تا به بر گیریم هر دم تیر تقدیر تو را
جمله اعضا چون کمان پیوسته آغوشیم ما
چون تن آیینه پنهان در لباس جوهریم
[...]
بس که چون عنقا ز خاطرها فراموشیم ما
گر جهان از ما نپوشد چشم میپوشیم ما!
جوش شکر در نی آخر میکند منع صدا
از کمال شهد مضمون گرچه خاموشیم ما!
از زمین تا آسمان گر مشتری جوشد ولیک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.