دلم در سینه باشد در تنوری مرغ بریانی
سرم در جیب گردد گردبادی در بیابانی
چو گل غلتیده ام در خون ز فکر جامه گلگونی
گریبان چاکم از دست نگار پاکدامانی
به پشت بام آن لیلی جبین مهتاب مجنون
سر کو باشد از زنجیرمویان سنبلستانی
به مغز استخوانم سبز شد از بس که پیکانش
مرا گردیده چاک سینه از تیرش خیابانی
ز دیوان بوستانی کرده بر پا معنی بکرم
بود هر نخل مصراعش عروس نارپستای
ز خوان اهل دنیاتر نکرده دستم انگشتی
قناعت کرده ام همچون مه نو با لب نانی
ز عریانی سرم را در کنار آورده زانویم
مرا از پیرهن باشد گریبانی و دامانی
کشم از خوان خود شرمندگی و عذر پیش آرم
به سر وقتم اگر سازد گذر ناگاه مهمانی
در آغوش پدر ای سیدا دارم لب خشکی
مرا زادست مادر در چه وقتی در چه دورانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر میپردازد. او از درد و تنهایی خود میگوید و تصویری از عاشقانههای ناکام را به تصویر میکشد. در این متن، شاعر خود را در تنوری از مرغ بریانی و در جیبش بادهایی میبیند که او را به بیابانی سرد میبرند. عشقش را به لیلی و ناکامیاش در آن ذکر میکند. همچنین دردهای خود را از عشق بیان میکند که همچون تیرهایی به قلبش نشستهاند و او را آسیبپذیر کردهاند. در نهایت، شاعر از زندگی ساده و بیحقوق خود میگوید و ابراز میکند که قناعت کرده و با کمترین چیزها زندگی میکند، در عین حال دلتنگی و شرم از وضعیت خود را نیز به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل من در سینهام میتپد، در حالی که احساساتی داغ و سوزان دارم مانند مرغی که در حال پختن است. اما در عین حال، افکار و آرزوهایم به حالت سرگردانی است، همانطور که بادی در بیابانی میوزد و بیهدف میچرخد.
هوش مصنوعی: به مانند گلی هستم که در خون افتادهام و از اندیشهای دانه دانه، لباس گلگونم را پاره کردهام، این در حالی است که معشوقی پاکدامن دارم.
هوش مصنوعی: روی پشت بام لیلی، که چهرهاش مانند ماه است، مجنون به یاد او در کنار کوی او نشسته است و دلتنگیاش را با زنجیر موهای سنبلگونش به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عشق به عمق وجودم نفوذ کرده و از شدت آن، قلبم به شدت آسیب دیده است. تیرهای عشق مانند خیابانی مرا در بر گرفتهاند و من به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: دیوانهای در بوستانی برپا شده است؛ به طوری که هر نخل مثل عروسی با زیبایی خاصی خود را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: من از سفره دنیا چیزی به دست نیاوردهام و فقط با کمترین نیازها راضی هستم، مانند هلال ماه که با یک تکه نان به زندگیام ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: سرم را به زانوهایم تکیه دادهام و به نوعی از بیکسی خود را پنهان کردهام، در حالیکه یک گوشه از لباس به دامنم چسبیده است.
هوش مصنوعی: اگر مهمانی ناگهان بیاید و من فرصت داشته باشم، از سفرهام شرمنده میشوم و از او عذرخواهی میکنم.
هوش مصنوعی: من در آغوش پدرم هستم و لبهای خشک من یادآور مادر است. در چه زمانی و در چه دورهای این اتفاق افتاده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری
که باغ و راغ و کوه و دشت پر ماهست و پرشعری
یکی چون خیمهٔ خاقان، دوم چون خرگه خاتون
سیم چون حجرهٔ قیصر، چهارم قبهٔ کسری
گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری
[...]
فکندی بر گل از عنبر هزاران حلقه و چنبر
بزیر هر یک از عمدا یکی جادوستان کردی
گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی
اگر شایسته کوی تو بودی پای من یکدم
سر گردون گردنده بزیر پای ما بودی
بمیر، ای دوست، پیش از مرگ، اگرمی زندگی خواهی
که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.