گنجور

 
سیدای نسفی

مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا مکن

بر روی خلق چشم چو محراب وا مکن

از کوی اهل جود گذر گرم چون سموم

خود را چو سایه در ته دیوار جا مکن

امروز از شکایت ایام لب بوبند

دل را چراغ گوشه ماتم سرا مکن

پهلو بر آستانه نودولتان منه

از ناخن پلنگ به خود متکا مکن

دست هوس ز نعمت الوان کشیده دار

بر خوان خلق پیرویی اشتها مکن

همچون نگین مناز به اقبال دیگری

پرواز از غرور به بال هما مکن

بر باد حادثات روی زود همچو موج

همچون حباب خانه ز دریا جدا مکن

کو مرهمی که داغ شود کامیاب ازو

دردی اگر رسد به تو او را دوا مکن

سیلی خوری به روی خود از صرصر خزان

در باغ دهر سینه چو گل بر هوا مکن

آب بقا ز ساغر فغفور چین مخواه

چشم طمع به کاسه دست گدا مکن

امداد خود ز گوشه نشینی طلب نمای

افتی اگر ز پای خیال عصا مکن

ای سیدا به اهل جهان راز دل مگوی

بیگانه را به هر سخنی آشنا مکن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فلکی شروانی

بر دوستان ز جود خود انعام عام کن

بر دشمنان ز کین خود اندام دام کن

ادیب صابر

بلبل رسید نغمه بلبل رها مکن

گلبن شکفت جز همه برگل ثنا مکن

از روی دوست دیده خود را تهی مدار

وز دست خویش دسته گل را جدا مکن

گر عهد کرده ای که نگیری قدح به دست

[...]

مولانا

جانا بیار باده و بختم تمام کن

عیش مرا خجسته چو دارالسلام کن

زهره کمین کنیزک بزم و شراب توست

دفع کسوف دل کن و مه را غلام کن

همچون مسیح مایده از آسمان بیار

[...]

امیرخسرو دهلوی

جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن

چون جان دهیم در کف پایت خرام کن

داری به زیر غمزه و لب مرگ و زندگی

تا چند جان دهم، به زبان ناتمام کن

دعوی خونبهای دل خویش می کنم

[...]

سلمان ساوجی

جز بند زلفش ای دل دیوانه جا مکن

بس نازک است جانب رویش رها مکن

از من دلا منال که دادی مرا به دست

کاین جور دیده کرد تو بر من جفا مکن

دیدش نخست دیده و رفتی تو بر اثر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه