کجا رفتی ز آغوش تماشا ای نگار من
نگه فواره خون شد به چشم انتظار من
به حاکم هر که اندازد نظر خاموش می گردد
به سنگ سرمه پهلو می زند سنگ مزار من
به رقص آورده چون فرهاد و مجنون کوه و صحرا را
گل داغ جنون من نسیم لاله زار من
چه روی آتشین است این چه قد شعله خیز است این
شرار خرمن برق است آغوش و کنار من
لب لعلت سرکویت خط سنبل خریدارت
شراب بی خمار من بهشت من بهار من
تویی درمان و درد من طبیب سیدای من
متاع خان و مان من چراغ روزگار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف عمیق عشق و آرزوی وصال میپردازد. شاعر از محبوبش میپرسد که چرا از آغوش او دور شده و در انتظار دیدار اوست. او احساس میکند که نگاههایش مانند خون به چشمهای او میریزد و در دلش شوری از عشق و جنون به وجود آمده است. شاعر زیبایی محبوبش را تحسین میکند و به قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند. در نهایت، او محبوبش را درمان دردهایش و نور زندگیاش میداند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تأثیرگذار، عمق احساسات عاشقانهاش را بیان میکند.
هوش مصنوعی: کجا رفتی ای محبوب من، که از چشمهای من اشکها مثل جویبار جاری شده است؟ من همچنان در انتظار تو هستم.
هوش مصنوعی: هر که به حاکم نگاه کند، خاموش میشود؛ سنگ مرمر در کنار سنگ قبر من قرار دارد.
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که احساسات و جنون من چنان قوی و شگرف است که میتواند کوهها و دشتها را به رقص درآورد، مانند داستانهای فرهاد و مجنون. عشق و شور و شوق من به اندازهای است که در گلزار لالهها، نسیم زندگی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: این حرارت و گرمایی که حس میکنم چقدر شدید و آتشین است. این شعلهها چقدر زبانه میکشند و آتش وجودم را میسوزانند. گرما و روشنایی آن مانند روشنایی برق است که مرا در آغوش و کنار خود گرفته است.
هوش مصنوعی: لبهای سرخ و جذاب تو مانند خطی از گل سنبلی است که گرفتار عشق تو شدهام. شراب تو بدون مستی من را به بهشت و بهار زندگیام تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: تو برای من هم درمانی و هم درد، تویی که مانند یک طبیب به من کمک میکنی. تو همچون یک گنج با ارزشی در زندگیام هستی و مانند نوری هستی که به روزهایم روشنی میبخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جانانهای باید که باشد غم گسارِ من
میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من
چه خوش باشد دل آرامی که چون از خواب برخیزد
به غمزه چشمِ مستِ او کند دفعِ خمار من
اگر باشد قیامت باشد اللّهمَّ ارزُقنا
[...]
سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من
که فتحالباب هجرانست و تحویل نگار من
مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او
از آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من
من آن چرخم، که از جانست مهرم در میان دل
[...]
پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من
ببین صد حرف غم در هر خط از لوح مزار من
به کویت بس که آه آتشین از دل برآوردم
سگت را داغها مانده ست بر جان یادگار من
نبیند کس فروغ مهر را تا حشر اگر ناگه
[...]
چنان گردد خیالش چشم اشکبار من
که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من
شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو
که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من
ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت
[...]
به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.