گنجور

 
سیدای نسفی

جانب ما دیده را وا کرده پوشیدن چرا

آشنایی کردن و بیگانه گردیدن چرا

چرخ را در ناله آرد تیر آه خستگان

از نظر افتادگان را دیر پرسیدن چرا

سرمه بیگانه را در چشم خود جا داده یی

اینقدر از آشنایی دور گردیدن چرا

خفتگان خاک را یاد رقیبان داغ کرد

دوستان از یکدگر بیهوده رنجیدن چرا

استماع صد سخن از خار چون گل می کنی

یک سخن از عندلیب خویش نشنیدن چرا

از غم موی میان نازک او سیدا

سنبل آسا اینقدر بر خویش پیچیدن چرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟

برق را پیراهن فانوس پوشیدن چرا

در میان رفته و آینده داری یک نفس

اینقدر هنگامه بر یک دم فرو چیدن چرا

جامه ای کز تن نروید، رزق مقراض فناست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
وفایی مهابادی

باغبان از ما در گلزار بندیدن چرا؟

جان گرفتن بهر یک نظاره نادیدن چرا؟

با نگاهی قتل من کردی و رفتی جان من

کام خود از خون من دیدی و رنجیدن چرا؟

لشکر مژگان مکش بر کشتگان ناز خود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه