مشعل طور تجلیست دل انور ما
دست نورانی موسی است ز پا تا سر ما
اثر سوختگان تا به قیامت باقیست
می توان شمع برافروخت ز خاکستر ما
از شکست دل ما سنگ به فریاد آید
همچو گل داغ شد از پهلوی ما بستر ما
به گرفتاریی مادام سراسر شده چشم
می پرد دیده صیاد به بال و پر ما
پشت آئینه ز جوهر به زمین می آید
می کند موی گرانی به تن لاغر ما
تاج دادن به گدا زینت شاهان باشد
ای هما دور مکن سایه خود از سر ما
می شود صفحه آئینه ز صیقل روشن
جنگ دارند بتان بر سر خاکستر ما
می دهد غنچه گلزار هوس بوی زکام
شود از نشاء می خشک دماغ تر ما
روزگاریست که بر گرد جهان می گردد
سر خورشید فلک در طلب ساغر ما
تکمه تاج سر دولت شاهی مرگ است
کار شمشیر کند بال هما بر سر ما
همچو گل خاطر ما جمع نباشد ز حواس
وقت آنست که بر هم خورد این دفتر ما
ما چو از خانه پریدیم به دام افتادیم
یاد پرواز برون رفته ز بال و پر ما
چشم ما ماتم بسیار حریفان دیدست
کرده در خاک دو صد شیشه می ساغر ما
کار شمشیر کند آه دل مظلومان
خورده از چشمه خون آب دم خنجر ما
از نی کلک تو با ما قفسی بافته اند
استخوانیست نمایان شده از پیکر ما
نیزه خامه ما را به جهان کرد علم
نظر مرحمت میر سخن پرور ما
کام دل از گل خورشید چو شبنم گیرد
سیدا هر که نظر یافت ز چشم تر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن عواطف و تجربیات انسانی از جمله عشق، درد و اندوه میپردازد. مضمون اصلی آن، تجلی نور و زیبایی در دلها و ارتباط آن با تجربههای تلخ و روحیههای حزین است. شاعر با اشاره به نورانی بودن دست موسی و ضرورت نگهداشتن یاد سوختگان، نشان میدهد که حتی از خاکسترها نیز میتوان نور و زندگی برداشت. ابیات مختلف به معانی عمیقتری از مسأله وجود، محبوب و ناکامیها در زندگی اشاره دارند. در نهایت، شاعر از مشکلات و غمهای انسانی میگوید و بر اهمیت نگاه به زیباییها و روشنیهای درون تأکید میکند. شعر در کل به دلتنگی، امید و جستجوی معنای عمیقتری از زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان روشنایی و نورانی بودن دل شاعر میپردازد. شاعر از مشعل طور، اشارهای به تجلی الهی دارد و میگوید که دل او با نور خداوند پرنور است. همچنین اشاره میکند که این نورانی بودن از سر تا پا در وجود او وجود دارد و به نوعی ارتباط با موسی و نورانی بودن او را هم بیان میکند.
هوش مصنوعی: آثار افرادی که دچار سوختگی و سختی شدند، تا پایان دنیا باقی خواهد ماند. میتوان از خاکستر آنها شمعی روشن کرد و روشنی بخشید.
هوش مصنوعی: از درد و شکست قلب ما، سنگها هم به ناله و فریاد درمیآیند، مانند گلی که از اثر داغ به وجود آمده است و بستر ما را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: چشمان صیاد همواره به ما و پرواز ما خیره است، زیرا در دام مشکلات و سختیها گرفتاریم.
هوش مصنوعی: در پشت آئینه، زیبایی و شکوهی وجود دارد که بر زمین مینشیند و باعث میشود موی ما به صورت سنگینی بر روی بدن لاغرمان بیفتد.
هوش مصنوعی: به افرادی که در موقعیتهای بالا هستند، یاری و کمک به نیازمندان زیبنده و شایسته است. ای هما، سایهایت را از سر ما دور مکن و همیشه بر ما نگهدار.
هوش مصنوعی: حضور ما بر خاکستر نشانگر گنجینهای از زیبایی و زرق و برق است که به وسیله درخشش تلاشها و صفای دل به تصویر کشیده میشود. بتهای زیبایی در حیات ما به رقابت و جلوهگری پرداختهاند، و این خود موجب میشود که حقیقت ما به وضوح و روشنی نمایان شود.
هوش مصنوعی: غنچهی گلزار بوی خوشی به مشام میرساند و این باعث میشود که آدم به یاد بوی زکام بیفتد، همانطور که نشاء وقتی خشک میشود، بر روی بینی ما تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی است که خورشید در آسمان به دور زمین میچرخد و در جستجوی لیوان میگردد تا ما را شاد کند.
هوش مصنوعی: مرگ، بزرگترین و آخرین دکمهای است که بر تاج سر سلطنت و قدرت شاهی زده میشود. شمشیر، نماد خشونت و جنگ، در نهایت میتواند آرامش و آرامش خیال را بر سر ما به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: خاطر ما و افکارمان مانند گل است که جمع نمیشود. زمان آن رسیده که این دفتر زندگیمان به هم بریزد.
هوش مصنوعی: زمانی که از خانه خارج شدیم و به پرواز درآمدیم، گرفتار دام و محدودیت شدیم. یاد پرواز و آزادیای که داشتیم، به یاد ما میآید و غمانگیز است که اکنون بال و پرمان را در دنیای واقعی احساس نمیکنیم.
هوش مصنوعی: چشم ما در سوگ و اندوه بسیار از حریفان بوده و در این میان، به اندازه دو صد شیشه، دل شکسته داریم.
هوش مصنوعی: سلاح و شمشیر از رنج و درد دل کسانی که مظلوم هستند، جان میگیرد و از چشمه خون، آب و انرژی خود را از طرز رفتار خنجر به دست میآورد.
هوش مصنوعی: نی، با خلاقیت و هنر تو، قفسی ساخته که به وضوح از وجود ما ساخته شده است.
هوش مصنوعی: نیزهی خامه ما به جهان نشانگر نظر و محبت استاد ما در شعر و ادب است.
هوش مصنوعی: اگر دل از زیباییهای زندگی مانند زیبایی گل و نور خورشید سیراب شود، مانند شبنم تازه و شاداب خواهد بود. هر کسی که با چشم دل به زیباییها نگاه کند، از احساسات و عشق ما بهرهمند میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز هر روزی، خورشید بیاید بر ما
خویشتن برفکند بر تن ما و سر ما
چون شب آید برود خورشید از محضر ما
ماهتاب آید و درخسبد در بستر ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما
به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
[...]
بی غمت شاد مباد این دل غم پرور ما
غمخور ای دل که بجز غم نبود در خور ما
دردمندیم و خبر می دهد از سوز درون
دهن خشک و لب تشنه و چشم تر ما
مفلسانیم که در دولت سودای غمت
[...]
ما برفتیم، تو دانی و دل غمخور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما
از نثار مژه چون زلف تو در زر گیرم
قاصدی کز تو سلامی برساند بر ما
به دعا آمدهام هم به دعا دست بر آر
[...]
ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما
سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما
هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت
آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما
روی تو اختر سعد است و مرا از طالع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.