تا گرفتم خو به سحر نرگسش جادو شدم
گوشه چشمی ز خالش دیدم و هندو شدم
دوریی زنجیر رسوا می کند دیوانه را
تا ز دستم رفت زلف او پریشان گو شدم
ژنده پوشیدن نگردد جمع با تن پروری
خرقه پشمینه کردم تا به بر چون مو شدم
جز پریشانی زلف او نصیب من نشد
عمرها چون شانه خدمتگار آن گیسو شدم
از دل خوبان توان از رفتگی کردند جای
هر کجا آئینه یی دیدم سراپا رو شدم
عقده ها دارم به دل از حرف پهلودار خلق
تا چو بند جامه اش یک روز در پهلو شدم
نکهت سنبل دماغم را پریشان کرد و رفت
چون صبا تا محرم آن زلف عنبربو شدم
قدر صاحب درد صاحب درد می داند که چیست
در تفکر هم کجا دیدم سر زانو شدم
می نوازم پشت تیغی بردم تیغ هلال
آشنا تا با سلام گوشه ابرو شدم
از ملامت سیدا یوسف عزیز مصر شد
تا به بدنامی دریدم پیرهن نیکو شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی به معشوق سخن میگوید و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از تأثیر سحرآمیز چشمان معشوق، زلفهای پریشان و زیبایی او صحبت میکند که او را دیوانه و مجذوب خود کرده است. شاعر به تضاد بین دنیای مادی و روحانی اشاره میکند و میگوید که از زحمت و فقر نیز فراری نیست؛ بلکه با عشق و دلبستگی، به دنبال شناخت عمیقتری از احساسات و تجربیات خود است. عشق او به معشوق همچون زنجیری است که او را به خود بسته و از دیگران متمایز میکند. شاعر همچنین به درد و دل خود از ملامتها و مشکلات زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که عشق، سرشار از پیچیدگیها و چالشهاست.
هوش مصنوعی: وقتی که به خواب نرگس او افتادم، به شدت تحت تاثیر زیباییاش قرار گرفتم. فقط با یک نگاه به خال صورتش، دلم عاشق شده و دچار enchantment شدم.
هوش مصنوعی: دوری از معشوق باعث میشود که دیوانهی عشق به شدت آشفته و پریشان حال شود. وقتی که زلف او از دستم رفت و دیگر نتوانستم به او دسترسی پیدا کنم، حالتم به هم ریخت و دیوانهوار شدم.
هوش مصنوعی: پوشیدن لباس های کهنه و ژنده با داشتن تن پرور و راحت نمی سازد، به همین دلیل من لباس پشمینه ای پوشیدم تا به شکل و حالت مو در بیایم.
هوش مصنوعی: جز درد و جدایی و بینظمی زلف او چیزی نصیب من نشد. سالها به خدمت او و برای باز کردن گیسوانش گذرانیدم، اما نتیجهای جز این نمیبینم.
هوش مصنوعی: از دل نیکوکاران میتوان رفتن را تجربه کرد. هر جا که آئینهای دیدم، به طور کامل متوجه شدم و تحت تأثیر قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: در دل من از سخنان و رفتارهای مردم، نگرانیها و دردهایی وجود دارد، تا جایی که به اندازهی یک گره در لباس احساس میکنم که همیشه در کنارم هستند.
هوش مصنوعی: عطر گل سنبل بوی خوشی را به من داد و سپس به سرعت مانند باد به سوی محرم آن زلف خوشبو رفت.
هوش مصنوعی: کسی که خود درد و رنج را تجربه کرده است، به خوبی میداند که این احساس چه معنایی دارد. وقتی هم که به فکر فرو میروم، احساس میکنم که در نقطهای از زندگیام به زانو درآمدهام.
هوش مصنوعی: من به آرامی با تیغ تیز و آشنا بازی میکنم؛ تا از نزدیکی ابروی نازک و زیبا با یک سلام، خود را به آنجا برسانم.
هوش مصنوعی: من از سرزنش و سخن چینیها به یوسف، عزیز مصر، دچار آسیب و بدنامی شدم و در این راه پیراهن نیکو و زیباییام را از دست دادم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم، یارب که با دلدار هم زانو شدم
پهلوی او رفتم اندر خواب و هم پهلو شدم
دور دور از آفتاب روی او می سوختم
گشت جان آسوده چون در سایه گیسو شدم
وصل او از بس که باد شادی اندر من دمید
[...]
در گلستانی که محو آن گل خودرو شدم
چشم تا واکردم از خود چون مژه یک سو شدم
نشئهٔ آزادی من آنقدر ساغر نداشت
گردش رنگی به عرض شوخی آمد بو شدم
هرکه می بینم به وضع من تامل میکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.