می دهد هر دم فریب آن نرگس جادو مرا
می کند آخر بیابان مرگ این آهو مرا
صورت او نقش بندد هر کجا پهلو نهم
خامه نقاش باشد در بدن هر مو مرا
اهل دل را صحبت دنیاپرستان آفتست
کیسه زر دشمن جانست در پهلو مرا
در غمش بیهوده چندین صبر فرماید طبیب
روی بهبودی نمی باشد ازین دارو مرا
شورش مجنون شود ازدوریی زنجیر بیش
حسرت زلفش کند آخر پریشانگو مرا
نو خطان را خط پشت لب کلید عشرت است
آیت رحمت بود معشوق چار ابرو مرا
جوهر تیغش به قتلم سرخ کرده روی خویش
خون به جای آب می گردد روان از جو مرا
فکر خالش کرده کرده آتشم در جان فتاد
ای مسلمانان چه سازم سوخت این هندو مرا
چون توانم رفت از کویش به جایی سیدا
بندها در پا بود از کنده زانو مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فریبندگی و زیبایی نرگس محبوبش صحبت میکند که او را به مرگ نزدیک میکند. او به این نکته اشاره دارد که هر جا که برود، صورت محبوبش در ذهنش نقش میبندد و این عشق برای اهل دل مضر است. شاعر میگوید که درمانی برای درد خود نمییابد و صبرش به نتیجهای نمیرسد. او از درد دوری محبوبش میسوزد و حسرت زلف او را میخورد. در نهایت، احساس میکند که راهی برای فرار از این عشق و دردش ندارد و به نوعی در بند عشق گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: هر لحظه این نرگس جذاب مرا فریب میدهد، و در نهایت من را به سرنوشتی مشابه آهو در بیابان مرگ میکشاند.
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم، چهره او به گونهای در ذهنم نقش میبندد، حتی اگر با قلم نگرانم بر هر موی بدنش بزنم.
هوش مصنوعی: اهل دل نمیتوانند با دنیاپرستان سخن بگویند، زیرا این نوع گفتوگو برای ایشان مضر است. داشتن کیسه زر مثل این است که دشمنی در کنار من باشد که برای جانم خطر ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: در غم او، پزشک چقدر بیفایده صبر کند، زیرا هیچ درمانی برای ناراحتی من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مجنون از دوری معشوقش به شدت دچار آشفتگی میشود و حسرت زلفهای او را میخورد، در نتیجه به شدت آشفته و بیتاب میشود.
هوش مصنوعی: خطوط نوینی که بر لبان معشوق میدرخشد، نشانهای از شادی و خوشبختی است و ابروی معشوق، نمایانگر رحمت و لطفی است که به من هدیه داده شده است.
هوش مصنوعی: تیغ او در قتل من سرخی خویش را نشان میدهد و خون به جای آب از وجودم میجوشد.
هوش مصنوعی: خود را در آتش عشق او میسوزانم، ای مسلمانان، نمیدانم چه کنم که این هندو جانم را میسوزاند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از کوی تو به جایی دیگر بروم، در حالی که زنجیرها به پاهای من بسته شده و زانویم از درد کج است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بعد عمری کافکند گردون به کوی او مرا
سیل اشک شادمانی هی برد زان کو مرا
گاه چشم آید گران در کفه عشقم ز غم
کوه فرهادش اگر یک سو نهی یک سو مرا
رو به راهت بس که سودم هردو خونین گشت و ریش
[...]
طاق کرد از هر دو عالم طاقِ آن ابرو مرا
ساخت وحشی از جهان آن نرگسِ جادو مرا
چون دهانش زود بی نام و نشان خواهم شدن
گر چنین پیچد به هم فکرِ میانِ او مرا
از سیاهی تازه گردد داغِ آبِ زندگی
[...]
بس که آن وحشی غزالم سر به صحرا داده است
می برد با خود چو مجنون هر طرف آهو مرا
بوی عشقم زنده می دارد،وگرنه همچو گل
می نماید زخم این پهلو ازان پهلو مرا
برده از بس فکر آن شوخ کمان ابرو مرا
موی ابرو گشته موی کاسه زانو مرا
دورباش غیرتم بنگر، که در خاک درش
جای ندهد هرگز این پهلو به آن پهلو مرا
بسکه از سیلاب غم سنگ وجودم سوده است
[...]
می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا
مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا
حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا
شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا
گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.