ز رشکِ کلبهٔ من کعبه و بتخانه میسوزد
تو در یک خانه آتش میزنی صد خانه میسوزد
تو می با غیر مینوشی و میگردم کبابت من
تو شمع انجمن میگردی و پروانه میسوزد
به جسم و جان من ای برق بیپروا مروت کن
تو بر کاه من آتش میزنی و دانه میسوزد
نگاه گرم در میخانهٔ من از که افتادست
می از خُم تا برآید شیشه و میخانه میسوزد
تو را امروز همچون موی آتشدیده میبینم
کدام آشفته بر تسخیر زلفت شانه میسوزد
نمیریزد کسی بر آتش بیتابیام آبی
به حالم آشنا میگرید و بیگانه میسوزد
به یادِ آن گل رو سیدا شمعی که افروزم
به گلشن بلبل و در انجمن پروانه میسوزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس حسادت، عشق و درد درونی شاعر اشاره دارد. شاعر از عشق و زیبایی معشوق میگوید که همچون شعلهای سوزان است و بر زندگی او تأثیر میگذارد. با هر حرکت معشوق، آتش عشق در دل او شعلهورتر میشود و او را به سوز و گداز میاندازد. شاعر به زندگی خود که تحت تأثیر عشق و جذابیت معشوق قرار گرفته پرداخته و حسرت و عواطف عمیقش را بیان میکند، همچنین به تأثیرات منفی عشق و احساس تنهایی ناشی از آن اشاره دارد. در مجموع، شعر به تضاد بین شادی و درد عشق پرداخته و نشان میدهد چگونه عشق میتواند زندگی را دستخوش تغییر کند.
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت به کلبهٔ سادهٔ من، کعبه و معبدها در آتش میسوزند. تو تنها در یک خانه آتش روشن میکنی، اما آتش به صد خانه دیگر هم آسیب میزند.
هوش مصنوعی: تو با دیگران مشغول شادی و خوشگذرانی هستی، در حالی که من همچنان به یاد تو و شوق تو میسوزم. تو مانند شمع در جمع هستی و دیگران به دور تو میچرخند، در حالی که من در خاموشی و غم تلاش میکنم تا به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: ای برق بیپروا، بر من رحم کن! تو با زدن به کاه، آتش ایجاد میکنی و دانهها را میسوزانی.
هوش مصنوعی: نگاه محبتآمیز در میخانهام دیگر از کسی نیست. تا زمانی که شراب از خمره بیرون نیاید، شیشه و خود میخانه در حال آتشسوزیاند.
هوش مصنوعی: امروز تو را مانند مویی میبینم که در آتش سوخته و به دست کسی آشفته شده است؛ کسی که در تلاش است تا زلفهای تو را تسخیر کند و در این راه از خود میسوزد.
هوش مصنوعی: هیچ کس بر آتش بیتابی من آبی نمیریزد؛ حال من آشنایی دارد که میگرید و بیگانهای در این میان میسوزد.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد آن گلی که زیباست، شمعی را در باغ روشن میکنم که بلبل برایش آواز میخواند و پروانه در کنار آن میسوزد و میچرخد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل اغیار بر من از غم جانانه میسوزد
ز جور آشنا بر من دل بیگانه میسوزد
اگر سوزد دل پروانه خواهد بر زبان آرد
زبان شمع را سوز دل پروانه میسوزد
نزد ای شمع در فانوس آتش سوز بسیارت
[...]
شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی
به پایان تا رسد یک شمع، صد پروانه میسوزد
مرا لبهای آتشناک آن جانانه میسوزد
که گر بر لب نهد ساغر لب پیمانه میسوزد
دلا این گریه بیحاصل بود چندین چه میریزی
ز بیرون آب کاتش در درون خانه میسوزد
ز غیرت گر برم سر شمع را هر لحظه معذورم
[...]
چو شمع جلوه شبها عارض جانانه میسوزد
نگه در دیدهام بیتاب چون پروانه میسوزد
سراپا محشر پروانهام بیشمع رخساری
به تن هر قطره خونم بس که بیتابانه میسوزد
دمی بیشغل عشقت نیست دل در سینه میدانم
[...]
به هر محفل که شمعی زآتش پروانه میسوزد
ز حسرت بس دل دیوانه و فرزانه میسوزد
شب هجران خیالش زد چنان بر خرمنم آتش
که برق شعلهام هم شمع و هم پروانه میسوزد
در این ویرانه آن دیوانه آتشنهادم من،
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.