روزی که یار مست برون از چمن شود
بلبل غریب گردد و گل بی وطن شود
گر در چمن حدیث لبش در میان نهم
گل گوید آنقدر که سراپا دهن شود
بر دست خویش کوهکن آخر هلاک شد
این شد سزاش هر که گرفتار زن شود
پروانه یی که در دل فانوس ره نیافت
در روزگار مرگ مرده او بی کفن شود
طوطی ز عکس آئینه ماست نکته دان
هر کس به ما نشست ز اهل سخن شود
این شمع کاغذی که قلم تازه ریختست
روشنگر چراغ هزار انجمن شود
ما از کسی به شهر خود احساس ندیده ایم
همچون فسانه بر دهن مرد و زن شود
ای سیدا ز بخت سیاهم دهد نشان
روزی که زلف یار شکن در شکن شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات و وضعیتهای مختلفی میپردازد که ناشی از جدایی و عشق هستند. زمانی که محبوب از میان برود، حال بلبل غمگین و گل بیوطن میشود. اگر بخواهد از زیبایی محبوب سخن بگوید، گل آنقدر خجالت میکشد که به شکل دهنی درمیآید. همچنین، شاعر به سرنوشت کسانی که به دام عشق میافتند، اشاره میکند و به سرانجام دردناک آنها میپردازد. یادآوری میکند که پروانهای که در دل چراغ نمیتواند پرواز کند، در زمان مرگش بدون کفن خواهد بود. طوطی هم که از عشق و زیبایی آگاهی دارد، به هر کس که به او نزدیک شود، سخن میآموزد. در نهایت، شاعر به ملاقات با محبوب و تأثیر آن بر زندگیاش اشاره میکند و بیان میکند که وقتی محبوب با زلفهایش در هم میپیچد، بختش به او روی میآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که محبوب با حال مستی از باغ خارج شود، بلبل که در تنهایی به سر میبرد و گل که بیخانه و وطن است، هر دو دچار اندوه و غم خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر در گلستان باشد و داستان لب او را بگویم، آنقدر از زیبایی او صحبت میکنم که تمامی وجودم پر از حرف و سخن خواهد شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردی که با دست خود کوه را میشکند، در نهایت به هلاکت میرسد و این نتیجهاش است؛ زیرا هر کسی که به دام زنان بیفتد، دچار مشکلاتی میشود.
هوش مصنوعی: یک پروانه که نتوانست در دل چراغ راهی پیدا کند، در روزهای سختی که به سر میبرد، بدون کفن خواهد مرد.
هوش مصنوعی: طوطی نمایانگر تصویر ماست و کسی که با ما نشسته و درک درستی دارد، از اهل دانش و سخن محسوب میشود.
هوش مصنوعی: این شمع کاغذی که با قلمی تازه رنگی شده است، میتواند روشنیبخش هزاران جمع و محفل باشد.
هوش مصنوعی: ما هرگز از کسی در شهر خودمان احساسی را تجربه نکردهایم که مانند داستانی بر زبان مردم بیفتد.
هوش مصنوعی: ای آقا، از سرنوشت شوم من نشانهای به من بده برای روزی که تارهای موهای محبوبم همچون پیچ و تاب بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دل که گرم از آتش پنهان من شود
گر کافر فرنگ بود بت شکن شود
از دل که بگسلم گره ی غم ز تیر آه
تبخاله یی زند سر و مهر دهن شود
مجنون کجا و همدمی بلبلان باغ
[...]
خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود
ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود
ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری
چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود
عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده
[...]
وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود
هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود
دست نگار بسته شود هر کف زمین
هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود
از مظهر جلال شود جلوه گر جمال
[...]
از باد زلف تو چو شکن درشکن شود
یارب مباد اینکه دلم بیوطن شود
باید ز عشق قوت بازو نه هر کسی
کافتاد تیشهای بکفش کوهکن شود
عشقم رهاند از غم دنیا که دیده است
[...]
خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود
زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود
ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک
دامن زکاوش مژه کان یمن شود
جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.