زهی فراش زلف عنبرینت طره شبها
سپند خال روی آتشینت چشم کوکبها
در این دوران ز میخواران صدایی برنمیآید
چو چشم شیشه می تنگ گردیدست مشربها
ردای شیخ و زنار برهمن رفتهاند از کار
ز غفلت دادهاند از دست خود سررشته مذهبها
بود در چشم زاهد خلوت بیانجمن دوزخ
معلم راست بیاطفال زندان کنج مکتبها
متاع بیثمر جویای چشم کور میباشد
دکان وامیشود افسانه را چون شمع در شبها
محال است از ته دل مهربان کردن حسودان را
به افسون کی رود بدطینتی از طبع عقربها
نوایی ساز ای مطرب که مستان در خروش آیند
که محتاج دم صورند این افسردهقالبها
به کویت شبروان از فتنه گردون حذر دارند
کند کار عسس با دوربینان چشم کوکبها
در احسان بروی خویش اهل جود بربستند
عبث واکرده میگردند ارباب طمع لبها
مرا مانند گل عیش از گریبان سر برون آورد
چو دست خویش کوته کردم از دامان مطلبها
مشو از یاد حق یک ساعتی ای سیدا غافل
که میگردد مربی در دو عالم ذکر یاربها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته است، با اشاره به موها و چهرهاش که آتشین و درخشان است. شاعر به ناتوانی مردم از شادی و سرخوشی در دوران خود اشاره میکند و بر بیتوجهی به دین و مذهب تأکید میکند. زاهدان و معلمان در حال فراموشی ارزشهای واقعی هستند و زندگی انسانها به افسانهها و بیثمری بدل شده است. در این میان، شاعر از نوازندگان میخواهد تا نغمهای سازند تا مستان از افسردگی و یأس رهایی یابند. سپس به یادآوری خداوند و اهمیت ذکر و یاد او اشاره میکند و از شنونده میخواهد که غافل نشود. در کل، این قطعه شعری ترکیبی از زیبایی، اندوه، یاد خدا و اهمیت عشق است.
هوش مصنوعی: آه، چه خوشحال است این خزانهدار زلفهای معطر تو! شبها با طرهات مانند سپند و خال روی صورتت چون آتش میدرخشد و چشمانت درخشانتر از ستارههاست.
هوش مصنوعی: در این زمان، از مینوشیها صدایی شنیده نمیشود، زیرا چشمهای شیشهای به تنگی و تنگنظری گراییدهاند و این باعث کاهش شادی و سرور شده است.
هوش مصنوعی: شال و لباس روحانی و زرتشتیان از هم جدا شدهاند و به خاطر غفلت، کنترل و درک مذهبها از دست انسانها خارج شده است.
هوش مصنوعی: در چشمان زاهد تنها و بیجمعیت، دوزخی وجود دارد. معلمی در آنجا وجود دارد که به بچهها درس میدهد، در حالی که آنها در گوشههای مکتبها زندانی شدهاند.
هوش مصنوعی: اجناس بیفایده فقط توجه کسی را جلب میکنند که بینایی ندارد، و داستانهای غیرواقعی مانند شمعی در شبها، زودگذر و ناپایدار میشوند.
هوش مصنوعی: این اتفاق غیرممکن است که بخواهی کسانی که حسود هستند از عمق دل خود مهربان شوند، زیرا ذات بدجنس آنها مانند طبع عقربهاست و نمیتوان با ترفند و فریب آن را تغییر داد.
هوش مصنوعی: ای نوازنده، ساز بزن تا مستان به شور و هیجان بیفتند، زیرا این افراد دلشکسته نیازمند نوای خوش و دمیدن حیاتبخشاند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به وصف شرایطی میپردازد که شبگردان و عابران در کوی معشوق از مشکلات و فتنههای دنیا دوری میکنند و مراقب هستند. همچنین اشاره میکند که افرادی که در پی حفظ امنیت و نظم هستند، با دقت و توجه به اوضاع ناظرند و به رصد وضعیت آسمان و ستارهها مشغولند.
هوش مصنوعی: در بخشش و خوبی به دیگران، افرادی که با بخشندگی آشنا هستند، خود را از کارهای بیهوده دور نگه داشتهاند و کسانی که فقط به فکر منفعت شخصی هستند، بیهدف و بیعمل میگردند.
هوش مصنوعی: مرا مانند گل، شادی و سرزندگی از وجودم سر برداشت، وقتی که از موضوعات و خواستههایم دست کشیدم و آنها را رها کردم.
هوش مصنوعی: ای سید، هرگز از یاد خدا غافل نشو حتی برای یک لحظه، زیرا مربی و معلم حقیقی در دو جهان به یاد خداوند در حال ذکر و دعاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شبها
کنون هم هست شب، لیکن سیاه از دود یاربها
خوش آن شبها که پیشش بودمی گه مست و گه سرخوش
جهانم میشود تاریک چون یاد آرم آن شبها
همیکردم حدیث ابرو و مژگان او هردم
[...]
چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شبها
ز رشک آنکه بینم جام می را لب بر آن لبها
شدی مشهور شهر آنسان که همچون سوره یوسف
همیخوانند طفلان قصه حسنت به مکتبها
به خواب ار بر درت یابند جا جانهای مشتاقان
[...]
مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شبها
نماید از شفق می از حباب ریزه کوکبها
دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی
دو لعل جانفزای دلکشت آن چشمه را لبها
بیا ای ساقی مهوش بده آن جام چون آتش
[...]
من و بیداری شبها و شب تا روز یاربها
نبیند هیچکس در خواب، یارب! اینچنین شبها
گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان
دعا میگویم و دشنام میخواهم از آن لبها
خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن
[...]
نشان تیر آهم گشتهای آسمان شبها
ترا بر سینه پیکانهاست هرسو نیست کوکبها
دل بیخود درون سینه دارد فکر زلفینت
بسان مرده کش مونس قبرند عقربها
خطست آن یا برآمد دود دل از بس که محبوبان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.