تیغ ابرویش اگر مد نظر باشد مرا
ذوالفقار شاه مردان بر کمر باشد مرا
پنجه اش را کرده رنگین چون حنا از خون من
بهر دامنگیریش دست دگر باشد مرا
می رود برگ خزان از جای با اندک نسیم
پیرم و بر سر تمنای سفر باشد مرا
از رطوبت خار و دیوار چمن گل می کند
روز حشر امید از مژگان تر باشد مرا
ناوک بی پر نمی سازد ز ترکش سر برون
در درون سینه آه بی اثر باشد مرا
قدر حاجتمند را محتاج می داند که چیست
گوش همچون حلقه بر آواز در باشد مرا
از سفر چون آسیا نبود مرا اندیشهای
آب بر پا توشه ره به کمر باشد مرا
لاله ام رو در بیابان عدم خواهم نهاد
زاد ره داغ دل و خون جگر باشد مرا
سیدا می گردد آخر غنچه باغ دلگشا
چین پیشانی دوای دردسر باشد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تمجید از زیبایی و قدرت معشوق خود میپردازد. او تیغ ابروی معشوق را به شمشیر ذوالفقار تعبیر میکند و چشمزخم او را خطرناک میداند. شاعر به رنگین بودن پنجه معشوق اشاره میکند که از خون او نشأت میگیرد و این نشاندهندهی عشق عمیق اوست. همچنین، او به تغییرات فصلی و تأثیر آن بر حال و هوایش اشاره میکند و از تمنا برای سفر و دوری از غم سخن میگوید. در پایان، شاعر به نگرانیها و آرزوهای دلش اشاره میکند و میگوید که معشوقش به او آرامش و درمان میبخشد. در کل، این غزل بیانگر عشق، آرزو و وابستگی عاطفی عمیق شاعر به محبوبش است.
هوش مصنوعی: اگر ابروی او را در نظر بگیرم، برای من مانند ذوالفقار، شمشیر معروف علی، به کمرم میرسد.
هوش مصنوعی: او دستش را به رنگ حنا درآورده، اما این رنگ به خاطر خون من است؛ قصد دارد با آن دامنگیری کند، و من باید با دست دیگر مواجهه کنم.
هوش مصنوعی: با کمی وزش نسیم، برگهای پاییز به آرامی میریزند و من با احساس اشتیاق به سفر و دگرگونی، در حالتی از انتظار و حرکت هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر رطوبت به وجود آمده از خارها و دیوار چمن، در روز قیامت، امید من از چشمان اشکآلودم زنده میشود.
هوش مصنوعی: تیر بیپر نمیتواند از کمان خارج شود؛ یعنی عشق بدون احساس واقعی نمیتواند به وجود بیاید. در دل من، آه و حسرتی وجود دارد که تاثیر چندانی ندارد و خاموش است.
هوش مصنوعی: بعضی از نیازها و خواستهها به ما میآموزند که چه چیزهایی واقعا برای ما اهمیت دارند و درک این نیازها و خواستهها میتواند نقطه عطفی در زندگیمان باشد. انسان باید به شنیدن و درک این نشانهها و صداها توجه کند.
هوش مصنوعی: از سفر که برگشتم، ذهنم نه به چیز دیگری مشغول بود و نه فکری داشتم. فقط توشهام را بر دوش گذاشتم و به راه خود ادامه دادم.
هوش مصنوعی: در دنیای تهی و بیابان وجودم، گل لالهای نخواهم کاشت؛ زیرا سفر سخت و دردآور خواهد بود و دل سوزان و خون جگر را با خود خواهم داشت.
هوش مصنوعی: در نهایت، غنچهٔ قلبم به زیباترین شکل میرسد و پیشانیام درمانی برای مشکلات و چالشها خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا
باغهای دلگشا در زیرِ پر باشد مرا
تلخرویان را می روشن گوارا می کند
ابرِ بی می، کوه بر بالای سر باشد مرا
نیستم یک لحظه بی مشقِ جنون، هر جا که هست
[...]
غنچه دارم در بغل گر مشت زر باشد مرا
همچو گل در انجمن ها جا به سر باشد مرا
سینه خود کرده ام ماننده آئینه صاف
نیک و بد از دوربینی در نظر باشد مرا
همچو بوی گل عنان من به دست دیگر است
[...]
نشئهٔ می مایهٔ صد درد سر باشد مرا
دور ساغر بی تو گرداب خطر باشد مرا
سرگردان دارد خمار باده ام از زندگی
آسمان چون کوه بر بالای سر باشد مرا
نیستم مانند بلبل هرزه گرد هر چمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.