یک روز مرا بر لب خود میر نکردی
وز لعل لبت جامگی تقریر نکردی
زان شب که سر زلف تو در خواب بدیدم
حیران و پریشانم و تعبیر نکردی
یک عالم و عاقل به جهان نیست که او را
دیوانه آن زلف چو زنجیر نکردی
بگریست بسی از غم تو طفل دو چشمم
وز سنگ دلی در دهنش شیر نکردی
در کعبه خوبی تو احرام ببستیم
بس تلبیه گفتیم و تو تکبیر نکردی
بگرفت دلم در غمت ای سرو جوان بخت
شد پیر دلم پیروی پیر نکردی
با قوس دو ابروی تو یک دل به جهان نیست
تا خسته بدان غمزه چون تیر نکردی
بس عقل که در آیت حسن تو فروماند
وز وی به کرم روزی تفسیر نکردی
در بردن جانها و در آزردن جانها
الحق صنما هیچ تو تقصیر نکردی
در کشتنم ای دلبر خون خوار بکردم
صد لابه و یک ساعت تأخیر نکردی
در آتش عشق تو دلم سوخت به یک بار
وز بهر دوا قرص تباشیر نکردی
بیمار شدم از غم هجر تو و روزی
از بهر من خسته تو تدبیر نکردی
خورشید رخت با زحل زلف سیاهت
صد بار قران کرد و تو تأثیر نکردی
بر خاک درت روی نهادم ز سر عجز
وز قصه هجرانم تحریر نکردی
خامش شوم و هیچ نگویم پس از این من
هر چاکر دیرینه چو توفیر نکردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر، در مورد عشق و درد جدایی است. شاعر به معشوقش میگوید که هیچ توجهی به درد و رنج او ندارد و در مقام شکایت از بیاعتنایی و غفلت معشوق صحبت میکند. او از خوابهای عاشقانه و زیباییهای معشوق یاد میکند و به حسرتهایش در تنهایی و جدایی اشاره میکند. شاعر همچنین به ناپایداری عشق و احساساتش پرداخته و از بیتوجهی معشوق به دعا و نالهاش، و ناتوانیاش در برطرف کردن غم خود سخن میگوید. با بیانی غمانگیز، از عشق و درد جدایی و غفلت معشوق سخن میگوید و در نهایت در حسرت خاموشی میماند.
هوش مصنوعی: یک روز تو من را به خود نزدیک نکردی و از زیبایی لبت هیچ نشانهای به من ندادي.
هوش مصنوعی: از شبی که موهای تو را در خواب دیدم، حالا در حیرت و گیجی به سر میبرم و تو هنوز معنای این خواب را برایم روشن نکردهای.
هوش مصنوعی: هیچ دانشمند و صاحب نظری در دنیا وجود ندارد که تحت تأثیر جذابیت و زیبایی آن زلف مانند زنجیر، دیوانه نشود.
هوش مصنوعی: چشمانم از غم تو بسیار گریسته است و تو با سنگ دلی، محبت و مهربانی را از او دریغ کردهای.
هوش مصنوعی: در کعبه، ما با عشق و ارادت، لباس سفر به سوی تو را پوشیدیم و با صدای بلند، ندا در دادیم، اما تو به ما جواب ندی و از تو خبری نشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم تو به شدت ناراحت و گرفته است، ای سرو جوان. بخت من به قدری تغییر کرده که دل پیر و خستهای پیدا کردهام، اما تو هیچ تلاشی نکردی تا قلب مرا تسلی دهی.
هوش مصنوعی: هیچ دلی در جهان وجود ندارد که با زیبایی دو ابروی تو برابر باشد، زیرا تو با ناز و عشوهات دلها را آشفته و مجروح میکنی.
هوش مصنوعی: بسیاری از عقلها در زیبایی تو عاجز ماندهاند و به خاطر لطف تو، نتوانستهاند روزی معنای آن را بیان کنند.
هوش مصنوعی: در از بین بردن جانها و آزار دادن آنها، ای بت، بهراستی تو هیچ قصوری نداری.
هوش مصنوعی: ای دلبر خونخوار، در کشتن من تأخیر نکردی و هر چند بار که ناله کردم، یک ثانیه هم صبر نکردی.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو به شدت میسوزد و برای بهبود حال خود هیچ کمکی از تو دریافت نکردهام.
هوش مصنوعی: از غم دوری تو بیمار شدم و تو هرگز برای من که در این حال هستم، تدبیری نیندیشیدی.
هوش مصنوعی: خورشید بارها به زیبایی و جذابیت تو نگاه کرده، ولی تو همچنان تحت تأثیر قرار نگرفتهای.
هوش مصنوعی: من به نشانهی ناتوانی و غم فراق، بر خاک در تو افتادم، ولی تو داستان این دل شکستگی را ننوشتی.
هوش مصنوعی: من دیگر سکوت میکنم و هیچ چیزی نخواهم گفت، چون تو دیگر تفاوتی با خادم قدیمیات نداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.