عشق آمد و بر هم زد بنیادِ شکیبایی
ای عقل درین منزل مِن بعد چه میپایی
گر نه سر خود گیری در دستِ بلا مانی
تقصیر مکن خود را زنهار بننمایی
گر با تو مجازاتی بنیاد نهد خاموش
تسلیم و تسلّم کن در گفت نیفزایی
تو آن منگر کاوّل از ما خَلَقَ اللّهی
آن امر کزو فایض از اوّلِ مبدایی
عشق است و نمیدانی رمزست و اگر دانی
بیخویشتنی باشی از خویش برون آیی
عشق است لقب آن را کز وی شدهای فایض
و او با تو همی گوید فایض شده از مایی
ای عقل ز من بشنو یک نکته اگر خواهی
کاین مسئله را دانی وین مرتبه را شایی
با عشق مکن پنجه وز عشق مشو طیره
باز آی ز خودبینی مفریب به دانایی
دانی پسرِ مُرَه از حضرتِ ربّانی
محجوب چرا ماندهست از غایت خودرایی
گویند نزاری را از مستی و ناپاکی
هنگام سخن گفتن عادت شده هر جایی
لایجتمعاند آری ضدّان چه توان کردن
دورند خردمندان از شیوه ی شیدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به تاثیر عشق بر عقل و وجود انسان اشاره میکند. او میگوید عشق باعث دگرگونی و خراب شدن بنیاد شکیبایی در وجود انسان میشود. از عقل میخواهد که در این وضعیت چه میتواند بکند و توصیه میکند که انسان باید تسلیم عشق شود و از خودبینی دوری کند. عشق را به عنوان منبع فیض و درک در نظر میگیرد و به عواقب ناپایداری در اثر غفلت از آن اشاره میکند. شاعر همچنین به مخالفت عقل و عشق و دوری خردمندان از شیدایی اشاره میکند و به یک نکته مهم اشاره میکند که عشق باید مورد توجه و احترام قرار گیرد.
هوش مصنوعی: عشق وارد شد و پایههای صبر و تحمّل را از هم گسست. ای عقل، حالا در این وضعیت دیگر چه چیزی را دنبال میکنی؟
هوش مصنوعی: اگر خود را در دست سرنوشت قرار ندهی و نسبت به مشکلات بیتفاوت باشی، تقصیر از خودت است. پس مراقب باش که خود را در معرض خطر قرار ندهی.
هوش مصنوعی: اگر با تو مجازاتی شروع شود، بیصدا تسلیم شو و در صحبت چیزی نگو که به آن اضافه کنی.
هوش مصنوعی: تو به آن چیزی نگاه نکن که در آغاز از خداوند خلق شده است، بلکه به آن حقیقت بیندیش که از آن امر اولیه سرچشمه گرفته و به ما فیض میدهد.
هوش مصنوعی: عشق حالتی است که شاید از عمق و راز آن آگاه نباشی، اما حتی اگر درک کنی، باید به حدی از خود بیخود شوی که از هویت و شخصیت خود فراتر بروی.
هوش مصنوعی: عشق، نامی است که تو از آن بهرهمند شدهای و آن عشق به تو میگوید که تو از ما شدهای.
هوش مصنوعی: ای عقل، به حرف من گوش کن و اگر مایل هستی، یک نکته مهم را درک کن؛ زیرا تو میتوانی این موضوع را بفهمی و به این سطح از دانایی برسی.
هوش مصنوعی: با عشق خود را درگیر نکن و از عشق دور نشو. از خودبینی فاصله بگیر و فریب دانایی را نخور.
هوش مصنوعی: میدانی که پسر مُرَه به خاطر خودخواهیاش از مقام الهی چه دور مانده است؟
هوش مصنوعی: میگویند نزار، به خاطر مستی و ناپاکیاش، عادت کرده در هر مکانی که صحبت میکند، به طرز خاصی رفتار کند.
هوش مصنوعی: آری، مخالفان هرگز نمیتوانند با هم جمع شوند. خردمندان از راه و رسم دیوانگی دورند و دوری میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی
رفتم گذری کردم بر یار ز شیدایی
قلاش و قلندرسان رفتم به در جانان
حلقه بزدم گفتا نه مرد در مایی
گفتم که مرا بنما دیدار که تا بینم
[...]
با هر کی تو درسازی میدانک نیاسایی
زیر و زبرت دارم زیرا که تو از مایی
تا تو نشوی رسوا آن سر نشود پیدا
کان جام نیاشامد جز عاشق رسوایی
بردار صراحی را بگذار صلاحی را
[...]
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی
دیوانه عشقت را جایی نظر افتادهست
[...]
در باغ چنین سروی کی خاست به رعنایی
بر چرخ چنین ماهی کی تافت به زیبایی
گر باده کنی در سر بر سینه زنی آتش
ور بوسه دهی بر لب در فتنه بیفزایی
حسنِ تو به هم برزد بنیادِ خردمندان
[...]
تا داشت به جان طاقت، بودم به شکیبایی
چون کار به جان آمد، زین پس من و رسوایی
سرپنجه صبرم را پیچیده برون شد دل
ای صبر، همین بودت بازوی توانایی
در زاویه محنت دور از تو چو مهجوران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.