گنجور

 
مولانا

یا رب چه کس است آن مه یا رب چه کس است آن مه

کز چهره بزد آتش در خیمه و در خرگه

اندر ذقن یوسف چاهی چه عجب چاهی

صد یوسف کنعانی اندر تک آن خوش چه

آخر چه کند یوسف کز چاه بپرهیزد

کو دیده ربودستش و آن چاه میان ره

آن کس که ربود از رخ مر کاه ربایان را

انصاف بده آخر با او چه کند یک که

زنهار نگهدارید زان غمزه زبان‌ها را

کو مست بود خفته از حال همه آگه

شطرنج همی‌بازد با بنده و این طرفه

کاندر دو جهان شه او وز بنده بخواهد شه

جان بخشد و جان بخشد چندانک فناها را

در خانه و مان افتد هم ماتم و هم آوه

او جان بهاران است جان‌هاست درختانش

جان‌ها شود آبستن هم نسل دهد هم زه

هر آینه کو بیند شمس الحق تبریزی

هم آینه برسوزد هم آینه گوید خه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۳۰۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به

چون راهروی باری راهی که برد تا ده

بشنو سخن یاران بگریز ز طراران

از جمع مکش خود را استیزه مکن مسته

آدم ز چه عریان شد دنیا ز چه ویران شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه