مگر ز آن گل شمیمی هست باد صبحگاهی را
که دارد این نشاطافزایی و اندوهکاهی را
ز دوزخ گو مترسان داغ هجران دیده را زاهد
کز آتش نیست باکی دور از آب افتاده ماهی را
چو ماهر کس نشد گم در ره عشقت چه میداند
غم بیرهبری و محنت گمکردهراهی را
ندانی گر ز حرمان زلال وصل خود حالم
بیا بنگر تپان در خاک این لبتشنه ماهی را
مپرس از صبح و شام کشور بختم که از ظلمت
ز هم نشناسد اینجا کس سفیدی و سیاهی را
تو از ما فارغی کآسوده ساحل چه میداند
چه حال از شورش دریا بود کشتی تباهی را
مگر دریابدم موجی وگرنه دست و پایی کو
که در بحر افکند این بر کنارافتاده ماهی را
نظر چون از رخ مهطلعتان مشتاق بردارم
که میبینم در این آیینهها نور الهی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و شگفتی گل و صبح میپردازد و ارتباط این زیباییها را با شادی و غم انسانی بررسی میکند. او از زاهدی که از دوزخ و غم هجران ترس دارد، یاد میکند و به او میآموزد که این آتش نمیتواند ماهی دور از آب را بترساند. شاعر همچنین به چالشهای عشق و فقدان رهبری در مسیر آن اشاره میکند و از درد و رنجی میگوید که ممکن است ناشناخته باقی بماند. او از وضعیت خود به عنوان ماهی تشنهای یاد میکند که در خاک افتاده و نیاز به آب دارد. همچنین، شاعر به تاریکی و روشنایی اشاره میکند و به کسانی که در ساحل بیخبر از دریا هستند، میآموزد که هیجان و ناآرامی دریا را درک نمیکنند. در نهایت، او با اشاره به زیباییهای چهره محبوبش، نور الهی را در آینهها میبیند و به تاثیر آن بر روح و جانش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آیا بوی خوشی از آن گل وجود دارد که صبحگاهان این شادابی و غم را به همراه دارد؟
هوش مصنوعی: از جهنم نترس، ای زاهد، زیرا داغ حسرت جدایی بیشتر از آتش است و ماهی که از آب دور افتاده، نسبت به آتش بیخیالتر است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق تو مهارت نداشته باشد، نمیداند که غمِ بیهدایت بودن و دردِ گمکردن راه چیست.
هوش مصنوعی: نمیدانی که چقدر از شادی دوری و چقدر از وصال تو رنج میبرم. بیا و ببین که چگونه در خاک، این لب تشنه، بیتابی میکند.
هوش مصنوعی: از صبح تا شب درباره سرنوشت خود سوال نکن، زیرا در اینجا کسی در تاریکی نمیتواند تفاوت روشنی و تاریکی را تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: تو از ما بیخبر هستی؛ آدمی که در ساحل آرامش نشسته، از حال و هوای طوفانی دریا هیچ نمیداند. او نمیداند که کشتی در معرض نابودی چه وضعیتی دارد.
هوش مصنوعی: آیا کسی به من کمک میکند و مرا نجات میدهد؟ در غیر این صورت، من که اینجا تنها هستم، چگونه میتوانم به این ماهی که بر روی ساحل افتاده و بیرمق است، کمک کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه خود را از چهرهی زیبای شما برمیگردانم، در این آینهها نوری الهی را میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی سرسبزی از سرو بلندت تاج شاهی را
فروغ از لمعه ی مهر رخت شمع الهی را
زشوق لاله ی روی تو دارم آتشی در دل
که تا روز جزا داغش نیندازد سیاهی را
خط سبزت بخون عاشقان محضر نوشت آخر
[...]
الهی دور دار از ما غرور بی گناهی را
به سوی خویش خضر ما کن این گم کرده راهی را
به ما جنس دگر از نقد لطف خود کرامت کن
گدایان توایم، اما نمی خواهیم شاهی را
تمام عمر نتوان داشت پاس افسر دولت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.