گنجور

 
مشتاق اصفهانی

به گلشن بود در پرواز مرغ بند برپایی

سر بندش به دست صید بند بی‌مدارایی

بهر گلبن که افتادی گذار او به صد حسرت

برآوردی ز جان خسته آه جسم‌فرسایی

رسانید این سخن کز دل اسیران را گشاید خون

به گوش او ز هر شاخی چو طوطی مرغ گویایی

که پرواز گلستانت مبارک ای که عمری شد

مقید گشته از مرغان گلشن کرده تنهایی

به گوش از طایران گلشنش چون این صفیر آمد

کشید از سینه مجروح آه حسرت‌افزایی

که مرغی را که پروازش به دست دیگران باشد

چه ذوق از رفت گلزاری‌ست یا دامان صحرایی

منم مشتاق آن مرغ و کمندم رشته زلفی

نمی‌خواهد دلم سیری نمی‌جوید تماشایی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی

به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی

قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی

چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی

نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

شبی تاری چو بی‌ساحل دمان پر قیر دریائی

فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی

نشیب و توده و بالا همه خاموش و بی‌جنبش

چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی

زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده

[...]

سنایی

ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی

تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی

ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی

ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی

پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی

[...]

انوری

خرد را دوش می‌گفتم که ای اکسیر دانایی

همت بی‌مغز هشیاری همت بی‌دیده بینایی

چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد

که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی

کسی کاندر جهان بی‌هیچ استکمال از غیری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی

زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی

امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم

خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی

اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه