ما حریف غم و پیمانه کشی پیشه ما
دیده ما قدح ما دل ما شیشه ما
چه از آن مه عوض مهر بجز کین طلبم
که جفا پیشه او گشت و وفا پیشه ما
مادر این بادیه آن خار بن تشنه لبیم
که رهین نمی از خاک نشد ریشه ما
مشکل عشق به فکرت نشود طی ورنه
رخنه در سنگ کند ناخن اندیشه ما
چه ضرور است به سنگی رسد از ما زخمی
باش گو سستتر از ناخن ما تیشه ما
مستی ما بود از خون دل آن روز مباد
که تنکمایه از این باده شود شیشه ما
منع ما چد کنی این همه مشتاق که هست
عشق بازی فن ما باده کشی پیشه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و اندوه میپردازد. شاعر اشاره میکند که ما در مواجهه با غم و شادی، درد و شیشهی دلمان را در دست داریم. او از درد و جدایی ناشی از عشق سخن میگوید و به یاد آن عشق از دست رفته، حسرت میخورد. شاعر خود را همچون گلی تشنه در بیابان توصیف میکند که نه ریشهای در زمین دارد و نه امیدی به آینده. او به مشکلات عشق اشاره میکند و بیان میکند که اگر عشق را به درستی درک کنیم، میتوانیم از موانع عبور کنیم. همچنین شاعر به مستی و عشق بازی به عنوان هنر خود اشاره دارد و میگوید که علاقه و اشتیاق به عشق همچنان باقی است. در کل، شعر تصویری از اندیشههای عاشقانه و چالشهای آن را ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: ما در برابر غم و اندوه، به نوشیدن و خوشگذرانی مشغولیم. چشمهایمان به جام شراب دوخته شده و دلمان مانند شیشهای است که آسیبپذیر است.
هوش مصنوعی: از آن معشوق که زیباییاش را دوست داشتم، جز کینهتوزی چیزی نمیطلبم، چرا که او به ما جفا کرد و ما به او وفادار ماندیم.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ما از آن سرزمین دور و دشوار آمدهایم و همچون یک گیاه ریخت شناس شده و بینهایت تشنه به آب هستیم. ما که ریشهامان در خاک قرار نگرفته، همچنان در جستجوی آب و زندگی هستیم و به نوعی به این مکان وابستهایم.
هوش مصنوعی: اگر در عشق به فکرت نپردازی، ممکن است مشکلاتی پیش بیاید که حتی میتواند به تفکرات عمیق و محکم ما آسیب بزند.
هوش مصنوعی: چه نیازی است که ما به سنگی آسیب برسانیم، در حالی که ابزار ما حتی از ناخن ضعیفتر است؟
هوش مصنوعی: مستی ما ناشی از غم و درد دل است و امیدواریم آن روزی نرسد که افرادی کممایه و سطحینگر بتوانند از این نوشیدنی ارزشمند ما استفاده کنند.
هوش مصنوعی: چرا مانع کسانی میشوی که اینقدر عاشق هستند؟ عشق ورزیدن هنر ماست و نوشیدن باده شغل ما.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما
سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما
اصل ما آب ز سرچشمه تحقیق خورد
گل تسلیم و رضا آورد اندیشه ما
می منصور که در جوش ز خامی ها بود
[...]
تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟
که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما
کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا
که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما؟
پایکوبان به سردار رود خود حلاج
[...]
پیش هر باد، ز بی برگی خود می نالد
در غم بند زبان نیست نی بیشه ما
پیش ازان کز عدم آید خبر لشکر نور
زنگ صف بست در آیینه اندیشه ما
شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما
بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما
از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم
مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما
گردش چشم تو صیادی دیگر دارد
[...]
نیست آزار کسی در دل غم پیشه ما
جوی شیر است روان از دهن شیشه ما
خسرو عشق اگر بر سر انصاف آید
خون فرهاد ز شیرین طلبد تیشه ما
ما نهالیم که پرورده باغ دگریم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.