گنجور

 
اسیر شهرستانی

شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما

بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما

از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم

مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما

گردش چشم تو صیادی دیگر دارد

شیر را سایه آهو شمرد بیشه ما

سنگ طفلان چه خوش آینده بهاری دارد

وقت آن شد که به گل بانگ زند شیشه ما

بیستون معدن یاقوت خجالت گردد

شبنم از گل نخراشید دم تیشه ما

سوخت در پرده دل خون تمنا و هنوز

سبزه رنگین دمد از گلشن اندیشه ما

گشته از بسکه به دشمن دل ما صاف اسیر

می خورد سنگ قسم ها به سر شیشه ما

 
 
 
نظیری نیشابوری

به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما

سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما

اصل ما آب ز سرچشمه تحقیق خورد

گل تسلیم و رضا آورد اندیشه ما

می منصور که در جوش ز خامی ها بود

[...]

صائب تبریزی

تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟

که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما

کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا

که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما؟

پایکوبان به سردار رود خود حلاج

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

پیش هر باد، ز بی برگی خود می نالد

در غم بند زبان نیست نی بیشه ما

پیش ازان کز عدم آید خبر لشکر نور

زنگ صف بست در آیینه اندیشه ما

سیدای نسفی

نیست آزار کسی در دل غم پیشه ما

جوی شیر است روان از دهن شیشه ما

خسرو عشق اگر بر سر انصاف آید

خون فرهاد ز شیرین طلبد تیشه ما

ما نهالیم که پرورده باغ دگریم

[...]

جویای تبریزی

دل فرهاد درد ناخن اندیشهٔ ما

آب از خون رگ سنگ خورد شیشهٔ ما

بازوی همت ما قوت دیگر دارد

می کند جلوهٔ شیرین شرر تیشهٔ ما

نالهٔ برق شکارش دل خارا بشکافت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه