شیشه بر خاره به صد رنگ زدن پیشه ما
بیستون معدن الماس و جگر تیشه ما
از گل ناله زنجیر به بار آمده ایم
مگر ابریشم این ساز بود ریشه ما
گردش چشم تو صیادی دیگر دارد
شیر را سایه آهو شمرد بیشه ما
سنگ طفلان چه خوش آینده بهاری دارد
وقت آن شد که به گل بانگ زند شیشه ما
بیستون معدن یاقوت خجالت گردد
شبنم از گل نخراشید دم تیشه ما
سوخت در پرده دل خون تمنا و هنوز
سبزه رنگین دمد از گلشن اندیشه ما
گشته از بسکه به دشمن دل ما صاف اسیر
می خورد سنگ قسم ها به سر شیشه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و سختیهای زندگی پرداخته است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی و هنری، احساسات عمیق خود را بیان میکند. از یک سو، شیشه به عنوان نماد ظرافت و زیبایی معرفی میشود و از سوی دیگر، بیستون به عنوان مکانی غنی از الماس و یاقوت، به ارزشهای زندگی اشاره میکند. همچنین، نالهها و زنجیرها نشاندهنده رنج و محدودیت هستند. چشم معشوق به عنوان صید دل و سایه آهو نمایانگر زیبایی و ایجاز در عشق است. در آخر، شاعری درگیر تناقضها و دردهای زندگی است، جایی که سنگ و قسم و شیشه به نماد کشمکشهای درونی او بدل میشوند.
هوش مصنوعی: ما با دستان ماهر خود، شیشه را با رنگهای مختلف تزئین میکنیم، هرچند که کارمان در دل کوه بیستون، معدن الماس و سنگ خارا باشد.
هوش مصنوعی: از میان مشکلات و سختیها به وجود آمدهایم، آیا این زندگی ما را به مانند ابریشم نرم و زیبا ساخته است؟
هوش مصنوعی: نگاه تو مثل صیادی است که قادر به شکار باشد و در مقابل آن، شیر را هم مانند آهو در جنگل ما میبیند و به صورت تهدیدی برای خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: درست است که سنگهای کودکان به زیبایی و نشاط بهاری اشاره دارند؛ وقتی زمان آن برسد که این سنگها به گل صدای خود را برسانند، شیشه ما نیز به نوعی تحت تأثیر قرار میگیرد. به این معنا که وقتی فرصتهای جدید و دلانگیز به وجود میآید، تأثیرات و تغییرات نیز در زندگی ما نمایان میشود.
هوش مصنوعی: بیستون، که گنجینهای از زیباییها و ارزشی همچون یاقوت دارد، در برابر جمال گل، کم رنگ و شرمنده به نظر میرسد و شبنم از لطافت آن، در مقایسه با قدرت و شدت کار ما، احساس کوچکی میکند.
هوش مصنوعی: در دل تمنا، آتش عشق شعلهور است و هنوز آثار زیبایی و طراوت از باغ اندیشههای ما زنده است.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر دشمنان خیلی آسیبپذیر و شکننده شده است، مانند شیشهای که تحت فشار سنگ و قسمهای مداوم قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به بریدن نرود ذوق تو ز اندیشه ما
سال ها پنجه به هم داده رگ و ریشه ما
اصل ما آب ز سرچشمه تحقیق خورد
گل تسلیم و رضا آورد اندیشه ما
می منصور که در جوش ز خامی ها بود
[...]
تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟
که رگ ابر بهارست رگ و ریشه ما
کوه قاف از سپرانداختگان است اینجا
که دگر تیغ شود پیش دم تیشه ما؟
پایکوبان به سردار رود خود حلاج
[...]
پیش هر باد، ز بی برگی خود می نالد
در غم بند زبان نیست نی بیشه ما
پیش ازان کز عدم آید خبر لشکر نور
زنگ صف بست در آیینه اندیشه ما
نیست آزار کسی در دل غم پیشه ما
جوی شیر است روان از دهن شیشه ما
خسرو عشق اگر بر سر انصاف آید
خون فرهاد ز شیرین طلبد تیشه ما
ما نهالیم که پرورده باغ دگریم
[...]
دل فرهاد درد ناخن اندیشهٔ ما
آب از خون رگ سنگ خورد شیشهٔ ما
بازوی همت ما قوت دیگر دارد
می کند جلوهٔ شیرین شرر تیشهٔ ما
نالهٔ برق شکارش دل خارا بشکافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.