گنجور

 
محتشم کاشانی

سحر به کوچه بیگانه‌ای فتادم دوش

فتاد ناگهم آواز آشنا در گوش

که خوش به بانگ بلند از خواص می می‌خواست

ازو دهاده و از اهل بزم نوشانوش

من حزین تن و سر گوش گشته و رفته

ز پا تحرک و از تن توان و از دل هوش

ستادم آن قدر آن جا که داد مرغ سحر

هزار مرتبه داد خروش و گشت خموش

صباح سر زده آن کو صبوح کرده بتی

گران خرام و سرانداز و بیخود و مدهوش

گرفته بهر وی از پاس واقفان سر راه

نموده تکیه‌گهش نیز محرمان سر و دوش

چو پیش رفتم خود را زدم در آن آتش

که بود آن که ازو دیگ سینه میزد جوش

ز بی شعوریم اول اگر ز جا نشناخت

شناخت عاقبت اما ز طرز راه و خروش

چنان به تنگ من از سرخوشی درآمد تنگ

که گوئی آمده تنگم گرفته در آغوش

اگرچه جای هزار اعتراض بود آن جا

بر آن قدح کش بی‌قید کیش عشرت کوش

نگفت محتشم از اقتضای وقت جز این

که می ز بزم رود خود به کوی باده فروش

 
 
 
سوزنی سمرقندی

وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش

گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش

بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد

شراب گلگون از دست گلعذاران نوش

همه سعادت دستور شاه سعدالملک

[...]

حکیم نزاری

ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش

شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش

به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد

که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش

بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش

شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش

درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد

به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش

شود چو روی فلک پرستاره روی زمین

[...]

خواجوی کرمانی

چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش

چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش

منم غلام تو ور زانک از من آزادی

مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش

ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم

[...]

کمال خجندی

چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش

ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش

سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد

معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش

به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه