بر مه روی تو خط مشگ بار
ساخته روزم چو شب از غصه تار
در چمن از عشق تو گل سینه چاک
بر فلک از مهر تو مه داغدار
غمزهٔ غماز تو سحر آفرین
آهوی صیاد تو مردم شکار
لاله و گل از رخ تو منفعل
سنبل و ریحان ز خطت شرمسار
دل منه ای خواجه بر اسباب دهر
کام خود از شاهد و ساقی برآر
آرزوی دیدن جان گر کنی
دیدهٔ دل بر رخ دلدار دار
تا بکی ای سرو قد لاله رخ
محتشم از داغ تو باشد فکار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و تأثیرات عمیق آن بر دل و زندگی شاعر میپردازد. شاعر با ابراز احساسات خود از زیبایی معشوق سخن میگوید و از غم و اندوه ناشی از دوری او رنج میبرد. او به توصیف ملکوتی چهره محبوب و تاثیر آن بر طبیعت و گلها میپردازد و از غمزههای دلربای او یاد میکند که مانند سحر، دلها را تسخیر میکند. شاعر آرزو دارد که دوباره محبوبش را ببیند و از او طلب آرامش و شادابی میکند. در نهایت، او به اندوه و دوری مبتلاست و از اینکه این احساسات به او فشار میآورد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو همچون خطی تیره و سنگین در زندگی من نقش بسته است و روزهای من به اندازه شبها تیره و غمگین است.
هوش مصنوعی: در باغ عشق تو، گلی با دل شکسته و سوخته وجود دارد و در آسمان، ماهی افسرده به خاطر محبت تو میدرخشد.
هوش مصنوعی: نگاه فریبنده و دلربای تو مثل جادوگری است که هر چیزی را به زیبایی به تصویر میکشد و مانند آهویی است که در دام صیاد افتاده و من هم قربانی عشق تو هستم.
هوش مصنوعی: لاله و گل از زیبایی تو تحت تأثیر قرار گرفتهاند و سنبل و ریحان به خاطر خطوط چهرهات شرمنده هستند.
هوش مصنوعی: ای آقا، قلب من را بر روی مشکلات زندگی نگذار و خوشی و لذتهای خود را از دوست و شراب به دست بیاور.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی جان خود را به دیدن معشوق برسانی، باید با دل خود به چشمان دلدار نگاه کنی.
هوش مصنوعی: تا کی ای درخت سرو با چهره زیبا و محترم، خاطر من به خاطر غم تو اندوهگین خواهد بود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خور به شادی روزگار نوبهار
می گسار اندر تکوک شاهوار
رأی مجلس کرد رای شهریار
پادشاه تاج بخش تاجدار
سیف دولت شاه محمود آنکه شد
مجلس او آسمان افتخار
ای خداوند خداوندان دهر
[...]
زینهار ای یار ِگلرخ زینهار
بیگنه بر من مکن تیزی چو خار
لالهٔ خود رویم از فرقت مکن
حجرهٔ من ز اشک خون چون لالهزار
چون شکوفه گرد بدعهدی مگرد
[...]
ای ز دولت دست جاهت را سوار
هیچ میدان چون تو نادیده سوار
عدل تو بفزود زینت ملک را
زینت ساعد بیفزاید سوار
حزم تو چون خاک و عزم تو چو باد
[...]
خواجه شغل بنده را تیمار دار
تا کمر پیشت ببندم بنده وار
وقت من خوش دار و برگم ده که من
خوشترین وقتی تو را آیم به کار
تا بود نام محمد بر سرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.