چنین که من ز تو خود را نمودهام بیزار
نعوذبالله اگر افتدم به تو سرو کار
هزار جان به جسد آیدم اگر روزی
کشی به قدر گناه انتقام از من زار
بسی نماند که از کردههای من باشی
تو در تعرض و من در مقام استغفار
به شرمساری انگار عاشقی چکنم
اگر شکنجه زلفت ز من کشد اقرار
سزای سرکشی من بس است این که چو شمع
اگر تو خندی و من سوز دل کنم اظهار
هزار بار ز بیلنگری ز جا رفتم
ز بحر عاشقیم تا شد آرزوی کنار
اگر دگر سر تسخیر محتشم داری
همین بس است که یک عشوهاش کنی در کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از احساس بیزاری و شرم خود نسبت به محبوب سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که اگر به محبوب خود برسد، ممکن است دچار عذاب و انتقام شود، ولی همچنان به عشق او وابسته است. شاعر از عذاب وجدانی صحبت میکند که ناشی از گناهانش است و در عین حال، احساس عشق و تمنا را نیز بیان میکند. او به وضوح نشان میدهد که حتی با وجود درد و رنج، باز هم عاشق است و امید دارد که تنها با یک اشاره از سوی محبوب، به آرزوی خود برسد.
هوش مصنوعی: من به قدری از تو دور و بیزار شدهام که اگر قرار باشد دوباره با تو روبرو شوم، به شدت از آن میترسم و از آن دوری میگزینم.
هوش مصنوعی: اگر روزی مرا به خاطر گناهم به قتل برسانی، هزار جان هم به جسدم برمیگردد تا انتقامی از تو بگیرد.
هوش مصنوعی: زمان زیادی نمیگذرد که بر اثر کارهای من، تو در وضعیت انتقاد و اعتراض قرار بگیری و من ناچار باشم به عذرخواهی بپردازم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد اگر عشق را با شرم توصیف کنم، این همانند آن است که اگر شکنجه زلفت از من اعتراف بگیرد، احساس بدی داشته باشم.
هوش مصنوعی: نتیجهی سرکشی من همین بس است که اگر تو بخندی، من مانند شمعی میسوزم و درد دلم را نشان میدهم.
هوش مصنوعی: من بارها و بارها بدون هیچ درنگی از جایی که هستم خارج شدم و به عمق عشق خود رفتهام تا اینکه آرزویم رسیدن به کناری است.
هوش مصنوعی: اگر دوباره به تسخیر زیباییهای دلپذیر فکر کنی، همین کافی است که فقط یک بار با ناز و عشوهاش برایت جادو کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.