چون مشرفست همت بر رازم
نفسم غمی نگردد از آزم
چون در به زیر پاره الماسم
چون زر پخته در دهن گازم
بسته دو پای و دوخته دو دیده
تا کی بوم صبور که نه بازم
با هر چه آدمیست همی گویی
در هر غمی کش افتد انبازم
من گوهرم ز آتش دل ترسم
ناگاهی آشکاره شود رازم
نه نه که گر فلک بودم بوته
وآتش بود اثر بنگدازم
روی سفر نبینم و از دانش
گه در حجاز و گاه در اهوازم
ابرم که در و لؤلؤ بفشانم
چون رعد در جهان بود آوازم
از راستی چو تیره بود بیتم
دشمن کشم از آن چو بیندازم
زان شعر کایچ خامه نپردازد
کانرا به یک نشست نپردازم
بادم به نظم و نثر و نه نمامم
مشکم به خلق و جود و نه غمازم
مقصود می نیابم و می جویم
مقصد همی نبینم و می تازم
بر عمر و بر جوانی می گریم
کانچم ستد فلک ندهد بازم
با چرخ در قمارم و می مانم
وین دست چون نگر که همی بازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات عمیق درونی شاعر است. او احساس میکند که همت و ارادهاش بر رازهای درونش تسلط دارد و از چالشهای زندگی نگران نیست. شاعر خود را به الماس تشبیه میکند که در آتش پخته میشود و از مشکلات زندگی نمیهراسد. او به صبری اشاره میکند که زمانی به سر خواهد آمد و از افشای رازهایش میترسد. شاعر در نهایت به جستجوی مقصد و معانی عمیق زندگی پرداخته و از گذر زمان و دوران جوانی خود گلهمند است، در حالی که در قمار زندگی چشم به آینده دارد. این شعر نشاندهنده تضادهای عاطفی و روحی اوست که در جستجوی حقیقت و هویت خود میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی که ارادهام بر راز وجودم تسلط پیدا کند، دیگر از آزمایشها و چالشها غمگین نمیشوم.
هوش مصنوعی: زمانی که در زیر روشنایی کوچکی قرار بگیرم، مانند طلا که در دهان است و نرم میشود.
هوش مصنوعی: تا کی باید با پای بسته و چشمان دوخته به انتظار بنشینم، در حالی که نه پرواز میتوانم بکنم و نه توانایی حرکت دارم؟
هوش مصنوعی: هرگاه که در مشکلات و غمها به سر میبرم، دوست و همراهی برای خودم میسازم تا با هم این سختیها را تحمل کنیم.
هوش مصنوعی: من مانند جواهری هستم که از آتش دل ساخته شدهام و میترسم که ناگهان رازهای درونیام روشن شود.
هوش مصنوعی: اگر به جای انسان، به صورت یک درخت و آتش در میبودم، تأثیر قویای از خود میگذاشتم.
هوش مصنوعی: من سفر نمیکنم و در جستجوی دانش هستم، گاهی در سرزمین حجاز و گاهی در اهواز درس میخوانم.
هوش مصنوعی: من مانند ابری هستم که دانههای لؤلؤ را پخش میکنم و صدایم همچون رعد در سراسر جهان پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: اگر حقیقت تلخ باشد و باعث دردسر من شود، من دشمنان را از خود دور میکنم، حتی اگر با این کار احساس بدی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: از آن شعری که هیچ قلمی نمیتواند آن را بنویسد، من به سادگی در یک نشسته نمیتوانم آن را بگویم.
هوش مصنوعی: من در نظم و نثر به خوبی مهارت دارم و در بین مردم، باعث خوشحالی و عشق میشوم. در عین حال، هرگز به بدی یا غم معرفی نمیشوم.
هوش مصنوعی: من هدف و مقصود خود را نمییابم و در جستجوی آن هستم، اما نمیتوانم مقصد را ببینم و به تلاش خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: من بر روی عمر و جوانیام گریه میکنم، زیرا هر آنچه که از دست رفت دیگر به من برنمیگردد.
هوش مصنوعی: من در قمار به چرخ میچرخم و همچنان در این بازی میمانم، در حالی که وقتی به دست خود نگاه میکنم، میبینم هنوز در حال بازی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنم که اگر به خلد جایی سازم
حورالعین را کشید باید نازم
رضوان سبک ار پیش نیاید بازم
بر تابم روی و سوی دوزخ تازم
چون سایه اگر باز به کنجی تازم
همسایهٔ من سایه نبیند بازم
ور سایه ز من کم کند آن طنازم
از سایهٔ خود هم نفسی بر سازم
روزی که به دریای فنا در تازم
خود را به بُنِ قعر فرو اندازم
ای دوست مرا سیر ببین اینجا در
کانجا هرگز کسی نیابد بازم
شبهای دراز با غمت می سازم
پوشیده چنانک کس نداند رازم
میدان بلا و من درو می تازم
دل رفته و می روم نه جان در بازم
د رعشق ز حیله ها که می پردازم
تات از همه کس نهفته ماند رازم
مانند زبان شمع آنگه سوزم
کز اشک بنزد خویش خندق سازم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.