چو از زلف شب باز شد تابها
فرو مرد قندیل محرابها
سپیدهدم، از بیم سرمای سخت
بپوشید بر کوه سنجابها
به میخوارگان ساقی آواز داد
فکنده به زلف اندرون تابها
به بانگ نخستین از آن خواب خوش
بجستیم چون گو ز طبطابها
عصیر جوانه هنوز از قدح
همیزد به تعجیل پرتابها
از آواز ما خفته همسایگان
بیآرام گشتند در خوابها
برافتاد بر طرف دیوار و بام
ز بگمازها نور مهتابها
منجم به بام آمد از نور می
گرفت ارتفاع سطرلابها
ابر زیر و بم شعر اعشی قیس
همیزد زننده به مضرابها
و کاس شربت علی لذة
و اخری تداویت منها بْها
لکی یعلم الناس انی امرو
اخذت المعیشة من بابها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خطرهای دیگر به اسباب ها
کزان بر ضمیر اوفتد تاب ها
به پیچانی و طره تابها
به غلتانی ناله آب ها
که بر زلف سنبل زد این تابها
که داد به گلبرگ این آبها
که افکند پرتو به آتشکده
که ابرو نموده به محرابها
که سودا به زلف نکویان نهاد
[...]
چو پرسند از موج این آبها
ازین جلوهها، رنگها، تابها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.