دوش اندر میکده چون و چه زیبا زدند
گردش از جاروب زلف و طره ی حورا زدند
ساقیان دست طرب در گردن مینا زدند
خاک آدم را نم از سرچشمه ی صهبا زدند
بر سر شوریده تاج «علم الأسما» زدند
دین و دل دیوانه را اعتاب «عرش الله» زدند
مطربان را نغمه ی جان بخش زیر و بم گرفت
عاشقان را ناله ی دلسوز در عالم گرفت
مجلس روحانیان را ذوق می در دم گرفت
.....[دل برگ!] ساقی چون ز گردش نم گرفت
اول این جام شراب فقیه امام! گرفت
می پرستان را به نوشانوش پس آوا زدند
هر یکی زین عاشقان مستانه جام می به دست
گه ز روی جام گاه از بوی جانان گشته مست
بانگ نوشانوش ساقی ناله های می پرست
پرده زاهد درید و چشم نامحرم ببست
سرخوش و بیهش به یاد شاهد روز «ألست»
شیشه ی «لا» را ز دل بر ساغر «الا» زدند
آن یکی از «أرنی» مخمور و مست جام دوست
و آن دگر از «لن ترانی» کشته ی پیغام دوست
یک درون از «اصطفا آدم» پر از انعام دوست
یک سر از «وجهت وجهی» پر ز عشق نام دوست
هر یکی را رمز و غمزی کرده بی آرام دوست
ای بسا در قعر این دریا که دست و پا زدند
پای بند جان و دل شد طره ی سودای عشق
آتش اندر جان و دل زد آفت غوغای عشق
کشور تاب و توان ویران ز استیلای عشق
عاشق و دیوانه و سرگشته در سودای عشق
گشته از تیغ محبت غرقه در دریای عشق
خیمه در بالای صحرای «فنا فی الله» زدند
چون سر آمد هر یکی را دولت شاهنشهی
شد پریشان هر سری را افسر و فر و بهی
گشت خالی مسند مولایی و تخت و شهی
جان جانان دل به دلبر آشنا شد وانگهی
دست غیب آمد برون زد! قرعه ی خل اللهی
سکه ی شاهی به نام شاه عبید الله زدند
غیث دین، غوث مریدان، پیر من، قطب امم
دست رحمت، پشت دین، چشم حیا، جسم کرم
از شرافت عاشقان کوی او صید حرم
آن که بر خاک درش اسکندر و دارا و جم
حلقه سان پشت نیاز خویشتن کردند خم
هر یکی از جان و دل فریاد یا مولا زدند
باده نوش شوق بر سیمای ناهیدش رقم
خرقه پوش ذوق تا بالای خورشید علم
با همه بی چارگی ابر کرم بحر امم
اوست کآیند آستانش محترم نامحترم
بی نوا، سلطان، گدا، خاقان، مسکین، محتشم
پشت پا از جان و دل بر حشمت دنیا زدند
آشنای کوی جانان بلبل گلزار حق
عاشقان نام خدا گنجینه ی اسرار حق
قبله گاه هر دل و آیینه ی دیدار حق
سرخوش از جام تجلی، مظهر انوار حق
مست و مخمور از خمار خمره ی دیدار حق
گوئیا در سینه ی وی آتش سینا زدند
آفرین بر خامه ی صورت کش جان آفرین
کاین چنین زیبا نگاری آفرید از ماء و طین
بلبل خوش نغمه ی گلزار شرع یا و سین
قامتش در جویبار دیده سرو راستین
طلعتش در گلشن دل دلربا و نازنین
آفتابی را مگر بر شاخه ی طوبا زدند
آستانش قبله ی دل، اهل دل را رهنما
خاندانش کعبه ی جان، آل آدم را پنا
خانقایش کهف عالم مرتجا و ملتجا
خاک پای اوست در چشم وفایی توتیا
آری آری چون «وفایی» زین سبب شاه و گدا
بوسه بر آن آستان آسمان فرسا زدند
ای شه تخت ولایت من نه مهمان توام
ز آشنایان سگ درگاه و ایوان توام
بت پرستم، هر چه هستم، دست و دامان توام
گرچه کافر بوده ام از نو مسلمان توام
بر «وفایی» رحمتی، قربان دربان توام
همتی کن نفس و شیطان ره تقوی زدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای میکده و فضای خوشایند آن میپردازد. او از ساقیان و عاشقان میگوید که در حال نوشیدن شراب و شنیدن نغمههای دلنشین هستند. همه در این مجلس خوشحال و سرمست هستند و عشق به خدا و معشوق را میستایند. در این فضا، زاهدان و متدینان هم تحت تأثیر این شور و شوق قرار میگیرند و به یاد روز ازل که در آن عهد محبت بسته شده، سرخوشاند. شاعر بر اهمیت عشق، ارتباط با خدا و بزرگداشت معشوق تأکید میکند و سرانجام به تواضع و وابستگی خود به درگاه معشوق میانجامد، با نشان دادن اینکه همه در نهایت به عشق و محبت نیاز دارند. در نهایت، او با طعنه و زیبایی از تلاشهای خود برای نزدیکی به خدا و عشق به معنویت صحبت میکند.
هوش مصنوعی: دیشب در میکده، منظرهی زیبایی به وجود آمد که مثل جارو زدن موها و بافتهای زیبا و دلربا بود.
هوش مصنوعی: در اینجا از ساقیان، افرادی که نوشیدنیهای شادابکننده میسازند، یاد شده که با شادی و نشاط، جامهایی را به گردن مینا، یعنی کسی که نوشیدنی را مینوشد، گذاشتهاند. در ادامه بیان میشود که از خاک آدم، که اشاره به انسانیت و ریشههای انسانی دارد، قطرهای به عنوان نم از سرچشمهی شادی و لذت جاری شده است. به نوعی اینجا اشاره به ارتباط بین انسانیت و خوشیها و لذتهای زندگی است.
هوش مصنوعی: در حالی که دیوانهای گرفتار شور و شوق است، بر سر او تاجی از معرفت و دانش قرار میدهند و با این کار، دین و دل او را به سمت مقامهای عالی و آسمانی سوق میدهند.
هوش مصنوعی: موسیقیدانها با نغمههایی پرشور و دلانگیز، احساسات را تحت تأثیر قرار میدهند و عشاق نیز با نالههایی که از دل برمیخیزد، حالی عمیق و تاثیرگذار را در جهان به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: در مجلس روحانیان، حالتی شاد و سرحالی به وجود آمد و دلها به شوق آمدند. ساقی وقتی دید که نوشیدنی به دورش میچرخد، از این گردش نشاطی تازه دریافت.
هوش مصنوعی: نخست این جام شراب فقیه امام را به دست گرفت، و در پی آن، میداننشینان را به نوشیدن دعوت کرد. سپس ندا کردند و به همگان اعلام کردند.
هوش مصنوعی: هر یک از این عاشقان، در حال مستی و سرخوشی، جامی در دست دارند. گاهی از روی جام به معشوق خود نگاه میکنند و گاهی به خاطر عطر و بوی او مست و مغرور میشوند.
هوش مصنوعی: صدای دلپذیر ساقی که نوشیدنی مینوشد، سبب فریاد و نالهی عاشقان میشود. او پردهی زاهد را کنار میزند و چشم کسی که نباید را میبندد.
هوش مصنوعی: شخصی خوشحال و بیخبر از دنیا، به یاد معشوق خود در روز پیمان «ألست» (پیمانی که در آن انسانها به وجود خداوند شهادت دادند) تصمیم میگیرد که شراب «نه» را از دل خود خارج کرده و در جام «بله» بریزد.
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر عشق و نوشیدن باده دوست، مست و سرمست شده و دیگری به خاطر پیام عشق دوست، جان خود را از دست داده است.
هوش مصنوعی: در دل من، به خاطر انتخاب خاص آدم، پر است از نعمتهای دوست. و از سوی دیگر، به خاطر اینکه رو به او هستم، سرشار از عشق به نام دوست است.
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی دچار مشکلات و چالشهایی شده است. چه بسا افرادی که در عمق این دریا گرفتار شدهاند و تلاش کردهاند، اما موفق نشدهاند.
هوش مصنوعی: عشق به قدری در دل و جان من تأثیر گذاشته که بند به بند وجودم را گرفته و هر لحظه آتش احساساتم را درونی تر میکند و این هیجان و سر و صدای عشق در وجودم طغیانی به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: کشور تحت تأثیر عشق، به خاطر تسلط عاشق و دیوانهای که در پی عشق است، ویران میشود و از هم میپاشد.
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر عمیق محبت، فرد در دریای عشق غوطهور شده و خیمهای در بیابان فنا و از بین رفتن خود در خدا برپا کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که دوران سلطنت هر کدام پایان مییابد، هرکسی در جایگاه خود دچار آشفتگی میشود و از مقام و زیباییاش کاسته میگردد.
هوش مصنوعی: تاج و تخت سلطنت خالی شد و مقام رفیع پادشاهی بیرهبر ماند. اما دلهایی که به محبوبشان وابسته بودند، به یکدیگر نزدیکتر شدند و پیوند برقرار کردند.
هوش مصنوعی: دست قدرت الهی نمایان شد و قرعهای به نام شاه عبیدالله، مانند سکهای با ارزش و سلطنتی، به بیرون آمد.
هوش مصنوعی: باران دین، کمک کننده نیازمندان، استاد من، محور امتها، منبع رحمت، پشتیبان دین، نماد شرم و حیا، وجود نیکو.
هوش مصنوعی: عاشقانی که در کوی او هستند، از نظر شرافت و ارزش، آنقدر بزرگ و باعظمت هستند که حتی اسکندر، دارا و جم نیز بر خاک در خانهاش فرود میآیند. این نشاندهندهی مقام و جایگاه والای عشق در این مکان است.
هوش مصنوعی: آنها به دور هم جمع شدند و از عمق وجود خود به نیازهایشان توجه کردند و هر یک با جان و دل فریاد برآوردند که ای مولای ما!
هوش مصنوعی: شور و شوق در چهرهاش هویداست، او در لباس خود به زیبایی درخشانی میافتد که تا بالای آسمان و خورشید نیز نمایان است.
هوش مصنوعی: با وجود تمام مشکلات و سختیها، او همانند ابرهای پربار در دریای وجودم است؛ که در مقابل درگاهش، هر گونه احترام و ناپسندی وجود دارد.
هوش مصنوعی: بینوایان، از پادشاهان و ثروتمندان گرفته تا افراد فقیر و بیپناه، با وجود تمام قدرت و جلال دنیوی، از جان و دل به ثروت و چشم و همچشمی دنیا پشت پا زدند.
هوش مصنوعی: آشنایان در نزد محبوب، بلبلان گلزار عشق هستند و نام خدا همچون گنجینهای پر از راز و اسرار برای عاشقان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: مکان مقدس هر دل و نشانه دیدار حق، شاداب از نوشیدنی روشنایی، جلوهگاه نورهای الهی است.
هوش مصنوعی: شخصی که تحت تأثیر عشق و زیبایی حق قرار گرفته، به گونهای مغروق و مدهوش است که گویی در دل او شوری عمیق و سوزان وجود دارد. این شور و شوق به اندازهای است که انسان را به وجد میآورد و به او حس زندگی تازهای میدهد.
هوش مصنوعی: ستایش بر قلمی که چهرهای زیبا را به تصویر کشیده است، چرا که این هنر بهواسطه آب و گل، چنین نگارهای دلنشین پدید آورده است.
هوش مصنوعی: بلبل خوشخوان در باغ گل، نشانهای از عشق و زیبایی است، و قامت بلند او در جویبار، نشاندهندهی زیبایی راستین سرو است.
هوش مصنوعی: چهره زیبای او در باغ دل، مانند آفتابی است که بر شاخه درخت طوبی تابیده شده است.
هوش مصنوعی: محل عبادت و محبت او برای دلهای پاک، راهنمایی است. خاندان او مانند کعبه روح و روان آدمیان را در بر میگیرد و به آنها پناه میدهد.
هوش مصنوعی: خانقاه او پناهگاه عالم و جای امنی است، و خاک پای او در نظر وفا، جایگاه بسیار ارجمندی دارد.
هوش مصنوعی: بله، چون «وفایی» این گونه است، به همین دلیل پادشاه و درویش هر دو بر آن درگاه بلند و آسمانی بوسه زدند.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من در بینیازیم از میهمان بودن در نزد تو، چون من از آشنایان و نزدیکان تو هستم و مانند سگی وفادار در درگاه و مکان تو قرار دارم.
هوش مصنوعی: من بت پرستی کردهام، اما هر چیزی که هستم، به تو وابستهام. با اینکه در گذشته کافر بودم، اکنون به عشق تو به نوعی تازه به دین آمدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر رحمت وفا، من آمادهام تا به درگاه تو قربانی شوم. با ارادهات، نفس و شیطان را که به راه تقوا حمله کردند، رد کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.