لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
کوهی

بسته ام زنار کبری بر میان

در قبول خدمت پیر مغان

بردر دیری نشینم روز و شب

در سجودم روز و شب پیش بتان

طاعت و تسبیح و ذکر و فکر ما

نیست جز جام شراب ارغوان

کرده ام روز ازل در گوش جان

حلقه ای از زلف ترسا زادگان

دیدم اندر دیر ترسا زاده ای

جام برکف همچو ماه آسمان

خنده زد بر روی ما چون آفتاب

دیدمش روشن که شد او جان جان

برمثال ذره می کردم بسر

پیش خورشید جمال دلستان

ساغری پرکرد و گفت اینرا بنوش

تا به بینی در دلت حق را عیان

نوش کردم دیدم آنمعنی که گفت

حضرت حق بود پیدا و نهان

قطره ای زان باده تا کوهی چشید

محو شد در قعر بحر بیکران

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

یخچه می‌بارید از ابر سیاه

چون ستاره بر زمین از آسمان

چون بگردد پای او از پای دار

آشکوخیده بماند همچنان

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
فرخی سیستانی

عید فرخ باد بر شاه جهان

جاودانه شادمان و کامران

نعمتش پیوسته و عمرش دراز

دولتش پاینده و بختش جوان

سال و مه لشکرکش و لشکر شکن

[...]

قطران تبریزی

ای مرا دیدار تو جان و جهان

بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان

ای جهان جان چه شادی باشدم

چون نباشی با من ای جان جهان

ای بسان حور و آئین پری

[...]

مسعود سعد سلمان

ای آفتاب حسن تو را آفتاب

سجده برد همچو من از آسمان

خردی تو و بزرگ تو را پایگاه

سال تو اندک و تو بسیار دان

چو آفتاب خردی در چشم خلق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
انوری

روی بخت خواجه خرم همچو گل

باد تا هر سال گل آرد جهان

بسته دولت عهد با دورانش باد

تا بود پیوسته با دوران زمان

باد حاجت خرمی را با دلش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه