بسته ام زنار کبری بر میان
در قبول خدمت پیر مغان
بردر دیری نشینم روز و شب
در سجودم روز و شب پیش بتان
طاعت و تسبیح و ذکر و فکر ما
نیست جز جام شراب ارغوان
کرده ام روز ازل در گوش جان
حلقه ای از زلف ترسا زادگان
دیدم اندر دیر ترسا زاده ای
جام برکف همچو ماه آسمان
خنده زد بر روی ما چون آفتاب
دیدمش روشن که شد او جان جان
برمثال ذره می کردم بسر
پیش خورشید جمال دلستان
ساغری پرکرد و گفت اینرا بنوش
تا به بینی در دلت حق را عیان
نوش کردم دیدم آنمعنی که گفت
حضرت حق بود پیدا و نهان
قطره ای زان باده تا کوهی چشید
محو شد در قعر بحر بیکران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مولانا به بیان سفر روحانی و عرفانی انسان میپردازد. شاعر با اشاره به پوشیدن زنار و خدمت به پیر مغان، از زندگی در دیر و سجود در برابر بتان سخن میگوید. او طاعت و ذکر را نه در عبادت، بلکه در شراب ارغوانی میبیند که موجب نزدیکی به حقیقت و درک عمیق میشود.
شاعر در ادامه به مشاهدهی جوانی ترسا زاده اشاره میکند که با جامی در دست، همچون ماه میدرخشد و با لبخندش، روح شاعر را شاداب میکند. او از ساغری پر کرده و به او فرمان میدهد که بنوشد تا حقیقت در دلش نمایان شود.
بعد از نوشیدن، شاعر به درک عمیقتری از حقایق میرسد و متوجه میشود که حضور حضرت حق نه تنها در عیان، بلکه در نهان نیز احساس میشود. در نهایت، او به وصف بحر بیکران و محو شدن در آن میپردازد و اشاره میکند که حتی یک قطره از آن باده میتواند انسان را به عمق هستی برساند.
هوش مصنوعی: من خود را به بند حقیقت و راستی درآوردهام و با کمال اشتیاق آمادهام تا به خدمت استاد پیر راه و معرفت بپردازم.
هوش مصنوعی: روزها و شبها در مکانی آرام مینشینم و در حال عبادت هستم، در حالی که همیشه در برابر بتها نهان و غرق در ذکر هستم.
هوش مصنوعی: افزایش یاد خدا و عبادت ما هیچ چیزی جز لذت نوشیدن شراب ارغوانی نیست.
هوش مصنوعی: در روز اول آفرینش، در جانم حلقهای از موی زیبای معشوقهای به نام ترسا قرار دادهام.
هوش مصنوعی: در مکانی که متعلق به مسیحیان بود، جوانی را دیدم که جامی در دست داشت و مانند ماه در آسمان میدرخشید.
هوش مصنوعی: او مانند آفتاب بر چهرهام لبخند زد و وقتی که روشن شد، جانم را به دست آورد.
هوش مصنوعی: به مانند ذرهای کوچک، خود را در برابر روشنایی و زیبایی چهره دلخواه قرار میدادم.
هوش مصنوعی: یک جام پر کرد و گفت این را بنوش تا در دل تو حقیقت را روشنگری کند.
هوش مصنوعی: نوشیدم و مشاهده کردم که معنایی که خداوند بیان کرده است، هم در ظاهر و هم در باطن مشخص است.
هوش مصنوعی: قطره ای از آن شراب را تا کوهی نوشید و سپس در عمق دریای بیپایان ناپدید شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یخچه میبارید از ابر سیاه
چون ستاره بر زمین از آسمان
چون بگردد پای او از پای دار
آشکوخیده بماند همچنان
عید فرخ باد بر شاه جهان
جاودانه شادمان و کامران
نعمتش پیوسته و عمرش دراز
دولتش پاینده و بختش جوان
سال و مه لشکرکش و لشکر شکن
[...]
ای مرا دیدار تو جان و جهان
بی تو هرگز نی جهان خواهم نه جان
ای جهان جان چه شادی باشدم
چون نباشی با من ای جان جهان
ای بسان حور و آئین پری
[...]
ای آفتاب حسن تو را آفتاب
سجده برد همچو من از آسمان
خردی تو و بزرگ تو را پایگاه
سال تو اندک و تو بسیار دان
چو آفتاب خردی در چشم خلق
[...]
روی بخت خواجه خرم همچو گل
باد تا هر سال گل آرد جهان
بسته دولت عهد با دورانش باد
تا بود پیوسته با دوران زمان
باد حاجت خرمی را با دلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.