همه شب رود رهی رو به ره صبا نشسته
همه کس به خواب راحت، من مبتلا نشسته
غرضی ورای امکان چه خیال فاسد است این
هوش جمال سلطان به دل گدا نشسته
نفسی فرو نبردم که نه انده تو خوردم
تو بگو که چون زیم من به در هوا نشسته
تو در آی و غمزه ای زن که نهند پیش بت سر
به ستانه ای که باشد صف پارسا نشسته
ببر، ای دل اسیران، به کجا گریزم از تو
به حوالی دو چشمت حشم بلا نشسته
همه شب صبا به بویت، من سوخته چه گویم؟
که چهاست در دل من ز دم صبا نشسته
تو ز ناله من از من سزد ار جدا نشینی
که ز دست خویش من هم ز خودم جدا نشسته
اگرست رسم خوبان که به سر شوند راضی
منم این که اندرین ره به ره رضا نشسته
سر کوی تست خسرو شب و روز، چون کنم من
که توام نمی گذاری نفسی به ما نشسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ حالتی از عشق و دلتنگی سراینده است. شاعر شبها را به انتظار و اندیشه در مورد معشوق میگذراند و به خواب راحتی دست نیافته است. او به زیبایی و جذبهی معشوق اشاره میکند و از غم و اندوه ناشی از دوری او شکایت میکند. دل شاعر اسیر محبت است و به این وضعیت میبالد، اما در عین حال از رنج و عذابی که این عشق به او میدهد، گلهمند است. شاعر به جستجوی آرامش است، ولی در دل خود بیتابی و غم عشق را حس میکند. او به معشوق میگوید که در کنار او، آغوش عشق را بگشاید و نه از او دور شود. به طور کلی، این شعر حسرت و تمنای وصال را به زیبایی تصویر میکند.
هوش مصنوعی: تمام شب، راهی به سوی صبح زود منتظر ماندهام؛ در حالی که همهی افراد در خواب راحت هستند، من در حالتی پریشان و نگران نشستهام.
هوش مصنوعی: مقصود فراتر از آن چیزی است که امکانپذیر است، و این تصور نادرست است که این زیبایی و ویژگیهای سلطان در دل مسکینان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: من هرگز نفسم را نخواهم کشید چون که اندوه تو را خوردهام، تو بگو که حال من چگونه است وقتی که در این فضا نشستهام.
هوش مصنوعی: به تو وارد شو و با ناز و کرشمه خود قلبها را بربا، همانطور که یک بت زیبا در برابر دلباختگان نشسته و مجذوبشان میکند.
هوش مصنوعی: ای دل، تو که در بند عشق هستی، کجا میتوانم از تو فرار کنم؟ در کنار چشمان تو، مصیبتها و مشکلات نشستهاند.
هوش مصنوعی: هر شب که نسیم صبحگاهی به یاد تو میوزد، من که دلم سخت آتش گرفته، نمیدانم چه بگویم. که چه حالی در دل من از وزش این نسیم ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر نالههایم از من دوری کنی، برایت جایز است، چون من نیز به دست خودم از خودم دور شدهام.
هوش مصنوعی: من برای توصیف رفتار خوبان راضی هستم، حتی اگر آنها به سرانجام نرسند. من در این مسیر به رضایت و خشنودی نشستهام.
هوش مصنوعی: در کوی تو، ای شاه، روز و شب میگذرانم، اما چگونه میتوانم که نمیگذاری حتی لحظهای در کنار ما باشی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته
به هوای دل مسیحا، به ره فنا نشسته
چو رسی به تربت من، مفشان به ناز دامن
که غبار درد و حسرت، به مزار ما نشسته
شود آشکار فردا، که به راه وعدهٔ او
[...]
به حوالی دو چشمش حشم بلا نشسته
چو قبیله گرد لیلی همه جابجا نشسته
خط و خال بر عذارش همه جابجا نشسته
نرود ز دیده نقشی که به مدعا نشسته
ننشسته ناز چندان به حوالی دو چشمش
[...]
شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته
ز تو کار بسته دارم دل و جان خسته دارم
بدر طبیب عشقم بامیدها نشسته
چه شود همین تو باشی ره مدعی نباشد
[...]
به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته
توبه ناز و ما درآتش، تو به خواب وما نشسته
سرو برگ جرآت دل به ادب چرا نسوزد
که سپند هم به بزمت زتپش جدا نشسته
چه قیامت است یارب به جهان بینیازی
[...]
بدو زلف تو که یکسر دل مبتلا نشسته
همه حیرتم که آیا دل من کجا نشسته؟!
بهمین امید، هر شب بره تو می نشینم؛
که تو بیوفا بپرسی که دگر چرا نشسته؟!
چکنم ز رشک یا رب، چو بروز حشر بینم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.