شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته
ز تو کار بسته دارم دل و جان خسته دارم
بدر طبیب عشقم بامیدها نشسته
چه شود همین تو باشی ره مدعی نباشد
من و شمع ایستاده تو بمدعا نشسته
ز دو چشم نیم خفته باشاره نکته گفته
که برد دل نهفته بکمین ما نشسته
بتو کی رسد نگاهم که ز زلف و چشم و ابرو
برهش سلاح داران همه جابجا نشسته
بتو چون رسد فغانم چو پر از صداست کویت
ز فغان داد خواهان که براهها نشسته
همه رنج و محنت و غم همه درد و سوز و ماتم
سپه بلای عشقت چه بجان ما نشسته
ره خیر ا گر بپوئی دل خستهٔ بجوئی
چو ملک چو حور بینی بدر دعا نشسته
چو ز دست فیض آید به جز از فغان و ناله
چکنم بغیر زاری من در بلا نشسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دلتنگی سروده شده و تصویرگر حالتی از فراق و انتظار است. شاعر به معشوق اشاره دارد و از حال خود در غم و رنج عشق صحبت میکند. او به نوعی در انتظار دیدار معشوق نشسته و دردها و رنجهای ناشی از این عشق را توصیف میکند. شاعر به موقعیت خود اشاره میکند که در دل امید دارد و در عین حال از دوری معشوق رنج میبرد. او دعوت به حضور معشوق میکند و میگوید که تنها راه نجاتش زاری و دعا است. در نهایت، حس عمیق عشق و اشتیاق در برابر معشوق و تحمل درد دوری به خوبی در این اشعار نمایان است.
هوش مصنوعی: من در شب و روز در راه تو دچار رنج و عذاب شدهام، تو فقط از کنارم میگذری و حتی نمیپرسی چرا نشستهام.
هوش مصنوعی: من دل و جانم را به تو سپردهام و در دل غم و اندوهی دارم. به امید اینکه عشق من درمانگری پیدا کند، منتظرم.
هوش مصنوعی: اگر تو همین جا باشی و نیازی به مدعای کسی نباشد، من مانند شمعی هستم که ایستادهام و تو در کنارم به صفای وجودت نشستهای.
هوش مصنوعی: از دو چشم نیمهبسته، به طور آهسته و با اشاره، نکتهای گفته شده است که دل را به خود مشغول کرده و در کمین ما نشسته است.
هوش مصنوعی: نگاه من به تو چه زمانی میرسد؟ در حالی که همه سلاحداران در اطراف زلف و چشم و ابرویت به انتظار نشستهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که به تو نزدیک میشوم، صدايی از فریادهای من به گوش میرسد که چون کوی تو پر از ناله و فغان است. این نالهها خطاب به کسانی است که در راهها نشستهاند و در انتظار یاری هستند.
هوش مصنوعی: تمامی آلام و سختیها، غمها و ناراحتیها، همه دردها و سوگواریها، بلای عشق تو بر جان ما نشسته است.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال راه نیکو بروی و دل خستهات را پیدا کنی، همچون فرشته یا ملکه، در دعا به تو خوشآمد خواهند گفت.
هوش مصنوعی: زمانی که از لطف و رحمت بینصیب شوم، چه جز فریاد و ناله میتوانم کنم؟ در این شرایط سخت و دشوار، جز گریه و زاری برای من کاری باقی نمیماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه شب رود رهی رو به ره صبا نشسته
همه کس به خواب راحت، من مبتلا نشسته
غرضی ورای امکان چه خیال فاسد است این
هوش جمال سلطان به دل گدا نشسته
نفسی فرو نبردم که نه انده تو خوردم
[...]
صنمی که غمزهٔ او، به صف بلا نشسته
به هوای دل مسیحا، به ره فنا نشسته
چو رسی به تربت من، مفشان به ناز دامن
که غبار درد و حسرت، به مزار ما نشسته
شود آشکار فردا، که به راه وعدهٔ او
[...]
به حوالی دو چشمش حشم بلا نشسته
چو قبیله گرد لیلی همه جابجا نشسته
خط و خال بر عذارش همه جابجا نشسته
نرود ز دیده نقشی که به مدعا نشسته
ننشسته ناز چندان به حوالی دو چشمش
[...]
به تو نقش صحبت ما، چقدر بجا نشسته
توبه ناز و ما درآتش، تو به خواب وما نشسته
سرو برگ جرآت دل به ادب چرا نسوزد
که سپند هم به بزمت زتپش جدا نشسته
چه قیامت است یارب به جهان بینیازی
[...]
بدو زلف تو که یکسر دل مبتلا نشسته
همه حیرتم که آیا دل من کجا نشسته؟!
بهمین امید، هر شب بره تو می نشینم؛
که تو بیوفا بپرسی که دگر چرا نشسته؟!
چکنم ز رشک یا رب، چو بروز حشر بینم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.