زهی وصف لبت ذکر زبانها
دهانت در سخن اکسیر جانها
چو میخندد لب شکرفشانت
ز حیرت باز میماند دهانها
ز عشقت کو به دل تخم وفا ریخت
مرا در سینه میریزد سنانها
فلک را آه مظلومی چو من سوخت
چرا آتش نبارد ز آسمانها
مکن عیبم، کنم گر بوسهبازی
به گرد کوی تو بر آستانها
مرا با شکل رسوایی خوش افتاد
بخندید، ای رفیقان، از کرانها
ز عشقت آب چشم من که بیتو
جوانمردی ندارد ناودانها
شبی کردم به بستان ناله درد
رها کردند مرغها آشیانها
از این ره رفت خسرو، خلق گویند
چو بیند جابهجا از خون نشانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و جادوی لبان محبوب میپردازد و عشق عمیق شاعر نسبت به آن شخص را نشان میدهد. شاعر لبهای محبوب را شگفتانگیز توصیف میکند و میگوید که لبان او همچون اکسیر جانها هستند. وقتی محبوب میخندد، همهی دهانها در حیرت خاموش میمانند. عشق محبوب و تأثیر آن بر دل شاعر باعث میشود او احساساتی عمیق و دردناک را تجربه کند. شاعر به مظلومیت خود در عشق اشاره میکند و از محبوب میخواهد که عیبهای او را نگیرد. او از رسواییاش در عشق نیز سخن میگوید و به اشکهایش اشاره میکند که نشان از نبود محبوب دارد. در نهایت، شاعر از درد و نالههایش در شب به یاد محبوب میگوید و از نشانههای عشق و مصیبتش در جامعه سخن میگوید.
هوش مصنوعی: به چه زیبایی از لبانت صحبت میشود، دهانت چنان است که کلامش مانند نوشداروی جانهاست.
هوش مصنوعی: وقتی لبان تو میخندند، زیبایی آنچنان خیرهکننده است که فکها از تعجب باز میمانند.
هوش مصنوعی: از عشق تو، دانههای وفا را در دل من نشاندی و اکنون در سینهام مانند نیزههایی میریزند.
هوش مصنوعی: چرا آسمانها وقتی من به خاطر مظلومیت خود آه میکشم، آتش نبارند؟ وقتی دل من از ظلم سوخته است، چرا نباید آسمان هم به یاری من بیاید؟
هوش مصنوعی: نکن عیبجویی از من، اگر من در کوی تو برای بوسهدادن به درگاهها میروم.
هوش مصنوعی: من از اینکه به خاطر ننگ و رسواییام دیگران به من میخندند، خوشحال هستم. ای دوستان، از دورها همنوا شوید و بخندید.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، اشکهای من دیگر هیچ ارزشی ندارند، مانند ناودانی که بدون باران هیچ فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: یک شب در باغ مشغول ناله و گلهگذاری بودم که پرندهها آشیانههایشان را ترک کردند.
هوش مصنوعی: خسرو از این مسیر عبور کرده است و مردم وقتی نشانههای خون را در جاهای مختلف میبینند، صحبت میکنند و گویند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلی هست آزموده در نشانها
که هر کش دل جهد بیند زیانها
ز نامش پُر شکر شد کام جانها
زیادش پر گهر تیغ زبانها
برای تو فدا کردیم جانها
کشیده بهر تو زخم زبانها
شنیده طعنههای همچو آتش
رسیده تیر کاری زان کمانها
اگر دل را برون آریم پیشت
[...]
چو گشته کامجو لوزینه زانها
به حشوش نام رفته بر زبانها
همی دادند هر یک زان نشانها
که ناگه نازنینی زان میانها
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.