گفتم از مصر معانی بفرستم بتو باز
سخن چند که آید به دهانت چو شکر
باز ترسیدم ازین نکته که گویی چو همام
شکر از مصر به تبریز میارید دگر
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گفتم از مصر معانی بفرستم بتو باز
سخن چند که آید به دهانت چو شکر
باز ترسیدم ازین نکته که گویی چو همام
شکر از مصر به تبریز میارید دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شخصی دیگر میگوید که از مصر معانی و مفاهیم را برای او بفرستد. شاعر به شیرینی سخنانش اشاره میکند و میخواهد آنها طوری باشند که دلپذیر و خوشخوان به نظر برسند. اما در ادامه ترس و نگرانی او از این موضوع مطرح میشود که شاید مانند همام، شکر را از مصر به تبریز نیاورد تا کیفیت آن کاهش یابد. در واقع، شاعر نگران است که معانی فرستاده شده نتوانند به خوبی انتظارها را برآورده کنند.
هوش مصنوعی: گفتم از سرزمین مصر معانی و مفاهیم را برایت بفرستم تا تو نیز به راحتی بتوانی آنها را بگویی و برایت مثل شکر شیرین باشند.
هوش مصنوعی: بیشتر از این نگران شدم از اینکه به نظر میرسد کسی مثل همام، شکر را از مصر به تبریز میآورد و دیگر چنین چیزی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.