محبت تو اماما فریضه چون روزه است
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
کمال گو به تراویح بعد فرض عشا
من از روی تو نپیچم که مستحب منی
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
محبت تو اماما فریضه چون روزه است
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
کمال گو به تراویح بعد فرض عشا
من از روی تو نپیچم که مستحب منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت محبت به امام و جایگاه آن در دین میپردازد. شاعر میگوید که محبت به امام همانند روزه یک فریضه است و هرچند ممکن است انسان بخواهد یا نخواهد به این محبت بپردازد، اما در نهایت این محبت از واجبات است. همچنین، شاعر تأکید میکند که در نماز شب (تراویح)، از روی محبوب خود دست نمیکشد، زیرا او را مستحب میداند.
هوش مصنوعی: محبت تو ای امام، همانند روزه واجب است؛ چه میخواهی در دل محبت داشته باشی و چه نداشته باشی.
هوش مصنوعی: برایم دعا کن که بعد از نماز شب، وقتی شبتان به سر میآید، از روی تو دور نشوم؛ زیرا تو خود جزیی از توجیهات و محبوبیت من هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
همین شعر » بیت ۱
محبت تو اماما فریضه چون روزه است
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
همین شعر » بیت ۲
کمال گو به تراویح بعد فرض عشا
من از روی تو نپیچم که مستحب منی
سمنبرا، صنما، یارِ غمگسار منی
ستارهٔ سپهی آفتاب انجمنی
به مجلس اندر گویی که ماه بر فلکی
به موکب اندر گویی که سرو در چمنی
ز عاشقان منم اندر جهان که آن تو ام
[...]
دلم به عشق بتی را همیکند شمنی
که بر بتان به نکوئی کند همیشه منی
بتی که زلف چو قیر از بدوش پر شکند
کند به تبّت و قرقیز کاروان شکنی
شکست قیمت مشک و گل و سمن به سه چیز
[...]
گمان مبر که ز بیعیبی عمادست آن
که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی
مدیح گفت هجا کرده من بسم به عماد
برای من که هجا را بود هجا نکنی
اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی
من از تو روی نپیچم که مستحب منی
چو سرو در چمنی راست در تصور من
چه جای سرو که مانند روح در بدنی
به صید عالمیانت کمند حاجت نیست
[...]
شنیده ام که تو با دوستان وفا نکنی
من اعتماد ندارم که عهد می شکنی
به شیوه دگر افتاده ای ندانم دوش
چه خواب دیده ای امروز باز در چه فنی
چه خوانمت به که مانی جز این نمیدانم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.