گنجور

 
کمال خجندی

ترا چگونه توان گفت یوسف ثانی

ثنای حسن نو او گفت او بود ثانی

حدیث بوسف مصری که احسن القصص است

کسی بسوز نخواند چو پیر کنعانی

دلا حکایت حستش کن و شنو تحسین

گذار نه یوسف چه نه می خوانی

شنیده نقش رخش نقشیند و دفتر شست

چو بشنوی توهم ای گل ورق گردانی

بدانکه از کف پا دادیم دو بوس مرنج

بگیر بوس خود اکنون اگر پشیمانی

درت زمالش رخسار هاست مالا مال

دگر به پای تو خواهیم سود پیشانی

حقوق بندگیم گفته شهان دانند

هنوز قیمت و مقدار خود نمی دانی

رقیب گفت تو دانی کمال قیمت من

بگفتم ای دل سخنت بغضه ارزانی

ترا به ساحل دریا بصد درم بخرند

برای لنگر کشتی که پس گران جانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه