ای گله گوشه حسن آمده بر فرق تو راست
سرو را نیست چنین قامت رعنا که تو راست
سنبل زلف تو مشاطة گلبرگ تر است
لاله روی نر آرایش بستان صفاست
جعد بر حسن خطت نافه مشک ختن است
طاق ابروی خوشت قبله خوبان ختاست
تا کسی منکر خورشید جمالت نشود
خط شبرنگ تو بر محضر دعویش گواست
یا مگر شیفته سرو سهی قامت تست
که بر آهنگ نوا زد همه در پرده راست
خبر وصل تو از باد صبا می پرسم
زآنکه ما را طمع وصل تو از باد صباست
ساقی جرعة عشقت به کمال است مدام
گرچه از میکده وصل تو پیوسته جداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و صفای معشوق خود اشاره میکند و او را با عناصر طبیعی مقایسه میکند. او از قامت و خصوصیات ظاهری معشوق میگوید و تأکید میکند که هیچ چیز نمیتواند به زیبایی او برسد. همچنین، شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند و از اشتیاق و انتظار برای وصال او سخن میگوید. در نهایت، او میگوید که عشق به معشوق همچون جرعهای است که همیشه در دسترس نیست، اما او همچنان به آن امید دارد.
هوش مصنوعی: ای گله، زیبایی که در چهرهات نمایان است، قهرمانی چون تو نیست و سروهای خوش قامت هم به پای تو نمیرسند.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند زینت بخش گلبرگ تازه است و روی لاله زیبا، زیبایی باغ را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: جعد یا حالت فرشتگی موهایت، به زیبایی خطی که داری، شبیه به موی مشکین ختن است. قوس ابروهای زیبایت، نقطه توجه زیباییها در ختا به شمار میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی زیبایی تو را انکار نکند، نشانههای درخشان تو بر پروندهاش گواهی است.
هوش مصنوعی: شاید عاشق قامت بلند و زیبای تو هستی که همه را تحت تاثیر قرار داده و به وجد آورده است.
هوش مصنوعی: من از نسیم صبح دربارهی وصال تو سؤال میکنم، زیرا امید ما برای وصال تو به این نسیم وابسته است.
هوش مصنوعی: ای ساقی! هر بار که جرعهای از عشق تو مینوشم، کامل و بینقص است، هر چند که من از میکدهی اتحاد و وصالت دور و جدا هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی «نه صواب است، خطاست»
بی گمان، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.