پری به حسن و لطافت نداشت با همه حال
هر آنچه در رخ تست ای مه خجسته جمال
نگار سرو قد گلعذار پسته دهن
بت شکر لب بادام چشم مشکین خال
اگرچه ابروی خوبت به دلبری طاقت است
بر آفتاب جمال تو هست جفت هلال
مرا امید وصال تو چون ز باد هواست
نشان کوی تو میپرسم از نسیم شمال
خیال وصل تو دی در تصورم بگذشت
زهی تصور باطل زهی خیال محال
دل ارز شوق رخت ناله می کند چه عجب
فغان آتش سوزان بود ز آب زلال
رخت چو ماه تمام است کی بود نقصان
ز راه لطف اگر بنگرد به سوی کمال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت یک معشوق است که به رغم اینکه پری چهره و لطافت ندارد، ویژگیهای زیباییاش در چهرهاش نمایان است. از جمال و شکوه معشوق صحبت میشود و شاعر به عشق و longing خود برای وصال معشوق اشاره میکند. ناامیدی و آرزوی وصال در او شعلهور است و به ویژه در تصوراتش، عشق و زیبایی معشوق را با تشبیهات شاعرانه توصیف میکند. در نهایت، شاعر به کمال و زیبایی معشوق اشاره میکند و از لطفش میطلبد که به او نظر کند.
هوش مصنوعی: هیچ موجودی به زیبایی و نرمی تو نیست، اما با این حال، هر چه در چهرهات دیده میشود، ای ماه خوش سیمای من، به مراتب دلپذیرتر از دیگران است.
هوش مصنوعی: این بیت توصیف زیباییهای یک معشوق است. او مانند یک درخت سرو باریک و بلند است، گلهایش شبیه به عطر و طعم دلپذیر پستهاند و لبهایش شیرینی شبیه به شکر دارند. چشمانش همانند رنگ سیاه و جذاب مشک است و بر چهرهاش خالی زیبا وجود دارد که به زیبایی او افزوده است.
هوش مصنوعی: هرچند ابروی زیبا و دلربایت طاقتفرساست، اما زیبایی تو به اندازهای است که با هلال ماه برابری میکند.
هوش مصنوعی: امید من به دیدار تو مانند امیدی است که به باد دارم. از نسیم شمال، نشانی از کوی تو میپرسم.
هوش مصنوعی: تصور ملاقات تو دیروز در خیال من گذشت، اما افسوس که این خیال و تصور تنها یک توهم و غیرواقعی بود.
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق و زیبایی تو به ناله و گرفتاری افتاده است، چه جای تعجبی دارد که صدای آتش سوزان از آب زلال برمیخیزد.
هوش مصنوعی: وضع تو مانند ماه کامل است، پس چه دلیلی بر نقص و کاستی وجود دارد اگر او با نگاه محبت آمیزش به سوی کمال ببیند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.