گنجور

 
کمال خجندی

گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود

سلطان توئی کسی به تظلم کجا رود

سوی تو چون سلام فرستم که باد را

پیرامن درت نگذارند تا رود

چندان دعای جان تو گوییم کز ملال

می خواسته بر زبان تو دشنام ما رود

بفرست سوی گل سحری بوی پیرهن

کز رشک آن چو غنچه به زیر قبا رود

ای دل ز سیل خون که شد از چشم ما روان

شادی مکن که بر تو هم این ماجرا رود

چون زلف او به گوش نیاری حدیث مشک

پیش تو گر حکایت آن خاک پا رود

رفت آنچه رفت ز آتش دل بر سر کمال

من بعد از آب دیده برو تا چها رود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

گر در جفا رود ره و گر در وفا رود

جان توست، جان تو از تو کجا رود؟!

سعدی

عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود

مجنون از آستانه لیلی کجا رود؟

گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست

بسیار سر که در سرِ مهر و وفا رود

ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حافظ

از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد

بر رویِ ما ز دیده چه گویم چه‌ها رَوَد

ما در درونِ سینه هوایی نهفته‌ایم

بر باد اگر رَوَد دلِ ما زان هوا رود

خورشیدِ خاوری کُنَد از رَشک جامه چاک

[...]

نظام قاری

بسیار سالها بسر خاک ما رود

کاین آب چشمه آید و باد صبا رود

بسیار صوف و چتر بتشریفها رود

کین پنبه آید وبکلاه و قبا رود

اینست حال جامه که دیدی بکازری

[...]

نظیری نیشابوری

بیگانه چون رود به در آشنا رود

آن کس که آشنای تو باشد کجا رود

از خاک بوس کوی تو تا پا کشیده ام

در راه من جدا روم و دل جدا رود

احرام عهد روز ازل، کعبه کوی دوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه