وصال اوست بخت ما نبینم آن به بیداری
خیالش دولتست ای دل تو باری دولتی داری
به مستان و نظر بازان نظرها دارد آن چشمان
مگر دیوانه زاهد که جوئی عقل و هشیاری
در و دیوار در رقصند صوفی در سماع ما
چه بر دیوار چسبیدی به آخر نقش دیواری
چو خس بر خاک راه تو بدان امید افتادم
که چون باد صبا آی مرا از خاک برداری
دل من چون ز کار افتد بباره محنتت بردن
رسد باری مرا از تو اگر دولت دهد یاری
کریمان تحفة آرند با خود پیش مسکینان
اگر آئی تو نیز آن به که بر من رحمتی آری
بصدنجان و سل او خواهی کمال از سر نه این سودا
چو هیچت نیست این گوهر مکن هردم خریداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این قطعه شعری درباره عشق و آرزوهای دل عاشقانه است. شاعر به بخت خود اشاره میکند و میگوید که وصال معشوق برای اوunlikely است. او به زیبایی چشمان معشوق اشاره میکند که نظارهگران و مستان را محو خود کرده است و از زاهدان دیوانه انتقاد میکند که دنبال عقل و هشیاری هستند. شاعر از لطافت حس عشق و سماع درونی سخن میگوید و به آرزوهای خود برای رسیدن به معشوق اشاره میکند. او همچنین از انتظار و امیدش برای یاری از سوی محبوب سخن میگوید و به کرامت و بخشش معشوق از سوی خود و دیگران اشاره میکند. نهایتاً، شاعر بر این واقعیت تأکید میکند که این عشق حقیقی و معنوی ارزشمندتر از هر چیز مادی است و به خریدن این احساسات واقعی مشغول نیست.
هوش مصنوعی: دربارهی وصال محبوب، بخت و شانس ماست که در خیال او به حقیقت میپیوندد. ای دل، تو خود برکت و خوشبختی داری، حتی اگر بیدار باشی و او را نبینی.
هوش مصنوعی: چشمان آن مستان و عاشقان پر از شوری و زندگی است، اما زاهدان دیوانهای که دنبال عقل و هشیاری هستند، این را نمیتوانند ببینند.
هوش مصنوعی: دیوارها و فضا در حال شادی و حرکت هستند، اما صوفی در حال شیدایی و سماع است. تو چرا به آخرین تصویر روی دیوار چسبیدهای؟
هوش مصنوعی: من همچون گیاهی در زمین به امید آن هستم که تو مانند باد صبا مرا از این خاک بربایی و به آسمان ببری.
هوش مصنوعی: دل من وقتی که از کار بیفتد و دچار مشکلات شود، بار سنگینی از درد و رنج تو بر دوش من خواهد افتاد. اگر بخت و اقبال به من کمک کند، ممکن است یاری از تو به من برسد.
هوش مصنوعی: خیرخواهان با خود هدایایی برای نیازمندان میآورند. اگر تو هم بخواهی، این بهتر است که به من لطفی کنی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال کمال هستی، با سوغاتی و امیدهای خود دل خوش نکن. این آرزوهایی که هیچ معنایی ندارند، ارزش دنبال کردن ندارند. پس هرگز به دنبال این گوهر بیارزش نرو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.