چه لطف است این که با من مینمایی
لب نازک پرسش میگشایی
البته جانست و جانم میفزاید
سبزی که بر لب میفزایی
خطت بر رخ نکوتر خوانده از مشک
مگر خوانند خط در روشنایی
نه عاشق را بلا آمد ز هرسو
چرا زین سر نبایی چون بلایی
چو قامت راست کردی وقت رفتن
قیامت دیدم از روز جدایی
ملولم ز آشنایی رقیبان
چه بودی گر نبودی آشنایی
نمیخواهد کمال از بار جز بار
نیامرزید درویشان گدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد جدایی اشاره دارد. شاعر با اشاره به زیبایی معشوق و عشقش، از نازکی لبان او و زیبایی خطش سخن میگوید. او از بلاهایی که عاشق را درگیر کردهاند شکایت میکند و احساس ناراحتی از جدایی را ابراز میکند. شاعر همچنین به حس حسادت از رقبایش اشاره کرده و از آشنایی با آنها ناراحت است. در پایان، او به زندگی درویشان و عدم نیاز به کمال از بار دنیا اشاره میکند. این شعر ترکیبی از عشق، جدایی و فلسفه زندگی است.
هوش مصنوعی: چه زیبایی دارد وقتی با من با نرمی سخن میگویی و سوالاتت را مطرح میکنی.
هوش مصنوعی: البته که تو جان هستی و وجودم را با زیبایی که به لبانت میافزایی پر میکنی.
هوش مصنوعی: خطی که بر چهرهات است، زیباتر از مشک نوشته شده است، مگر اینکه کسی بتواند خطوط را در روشنی بخواند.
هوش مصنوعی: عاشق از هر سو به مشکل و سختی دچار شده است و نمیداند چرا باید چنین مصیبتی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: زمانی که قامت تو را راست کردم و آماده سفر شدم، احساس کردم که روز جدایی نزدیک است و آن را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: من از آشنایی با رقبایم خستهام، چه میشد اگر تو این آشنایی را نداشتی؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها با تحمل رنج و سختی نمیتوان به کمال و رشد معنوی دست یافت. در حقیقت، باید از زحمتها و دشواریها درس گرفت و به معنای واقعی به کمال نزدیک شد. درویشان و گدایان هم با وجود فقر مادی، ارزشهای بزرگ و معنوی را در خود پرورش میدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.