گنجور

 
خیالی بخارایی

مرا که تحفهٔ جان در بدن هدایت توست

گناه کارم و امّید بر عنایت توست

تویی که غایت مقصود دردمندان را

نهایت کرم و لطف بی نهایت توست

امید هست کز این ره به منزلی برسیم

چو رهنمای همه عاقبت هدایت توست

کسی که بندهٔ فرمان توست آزاد است

علی الخصوص فقیری که در حمایت توست

خیالیا تو فقیری ولی به دولت عشق

سرود مجلس روحانیان حکایت توست