ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی
عطرسایی چو خطت، بی سر و بی پا چو منی
تا شکست از شکن زلف توام شیشهٔ دل
حلقهٔ زلف تو را نام شده دل شکنی
سر و دستار ندارم که گدایان تو را
خوشتر از خلعت شاهی ست کهن پیرهنی
من و گیسوی تو چون روی نمایی تو چنین
بلبل شیفته را یاسمنی یا، سمنی
بعد از این ترک مثل گوی خیالی در عشق
که حدیث تو مثل گشت به هر انجمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت یک معشوق اشاره میکند که به مانند بوی خوش صبا در هر جایی حس میشود. او از عشق و جذابیت معشوقش میگوید و بیان میکند که دل او به خاطر زلفهای معشوق شکسته است. شاعر خود را در مقام یک گدا قرار میدهد که حتی لباس کهنهاش برای او عزیزتر از لباسهای سلطنتی است. او تشبیه میکند که گیسوی معشوقش چقدر دلنشین است و عشقش به مانند بلبل است که در پی یاسی یا سمنی میگردد. در پایان، شاعر از اثر عمیق عشق صحبت میکند که در تمام محافل و جمعها مطرح است.
هوش مصنوعی: ای نسیم، تو به خوشبویی معطرتر از هر چمنی هستی، و مانند خط زیبایت، بی سر و بی پا، من هم به تو شیفتهام.
هوش مصنوعی: وقتی زلفهای تو به دور قلب من میپیچد، دل من به شدت آسیب میبیند و چون شیشهای میشکند. شکست دل من به خاطر زلفهای توست که حالا به سرآمدن دست میزند.
هوش مصنوعی: من لباس و سر و سامان ندارم، اما گدایی برای تو به مراتب دلپذیرتر از جامهی شاهانه است، حتی اگر لباس کهنهای به تن داشته باشم.
هوش مصنوعی: وقتی تو را میبینم و موهای تو را تماشا میکنم، مانند بلبل عاشق، به یاسمن یا سمن میپیوندم.
هوش مصنوعی: بعد از این، مثل گوی خیال در عشق، خبری از تو در هر جمع و محفل خواهد گشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه لطفست که ناموس صبا میشکنی
وین چه حلمست که دشمن به غلط میفکنی
دشمنان از سخن نرم تو مغرور شدند
وقت باشد که زیانکار شود خوشسخنی
چند ازین قاعدهها وقت درآمد که کنون
[...]
در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی
این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی
حد و اندازهٔ هرچیز پدیدار بود
مبر از حد صنما سرکشی و کبر و منی
از پی آنکه قضا عاشق تو کرد مرا
[...]
به شکرخنده بتا نرخ شکر میشکنی
چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی
گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو
تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی
گل چه باشد که اگر جانب گردون نگری
[...]
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
[...]
مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی
من توام هیچ نمیدانم اگر خود تو منی
شرطِ اخلاص چنان است ز مبدایِ وجود
که نه من بر تو گزینم نه تو بر من شکنی
وقت وقتی چه شود گر به سرِ ما گذری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.