گنجور

 
خیالی بخارایی

ای به بوی تو صبا شیفتهٔ هر چمنی

عطرسایی چو خطت، بی سر و بی پا چو منی

تا شکست از شکن زلف توام شیشهٔ دل

حلقهٔ زلف تو را نام شده دل شکنی

سر و دستار ندارم که گدایان تو را

خوشتر از خلعت شاهی ست کهن پیرهنی

من و گیسوی تو چون روی نمایی تو چنین

بلبل شیفته را یاسمنی یا، سمنی

بعد از این ترک مثل گوی خیالی در عشق

که حدیث تو مثل گشت به هر انجمنی