هردم از غیبم به گوش دل ندایی میرسد
کز پیِ هر درد تشریف دوایی میرسد
پر منال ای دل چو نی از بینوایی هر نفس
چون به قدر حال هرکس را نوایی میرسد
هرکس از دیوان قسمت چون نصیبی میبرند
بیدلان را ز آن قد و بالا بلایی میرسد
هرکه در راه طلب از خویشتن بیگانه شد
عاقبت روزی به کوی آشنایی میرسد
از سر اخلاص هر کاو چون خیالی در رهش
مینهد پای طلب آخر به جایی میرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دم جانبخش نی دل را صفایی میرسد
روح را از نالهٔ او مرحبایی میرسد
گوییا دارد ز انعامش مسیحا بهرهای
کز دم او دردمندان را دوایی میرسد
یا مگر داود مهمان میکند ارواح را
[...]
بر دلم هردم جفای بیوفایی میرسد
وه که بر جان من از هر سو بلایی میرسد
روزگاری شد که در وادی حیرت ماندهام
نه رهی پیدا شد و نه رهنمایی میرسد
قصد جان دارد فراق و وعده دیدار او
[...]
عاشق از حیرت درین وادی به جایی میرسد
تا نگردد راه گم کی رهنمایی میرسد
خون خود بر گلرخان شهر قسمت میکنم
هرکه میآید به دست او حنایی میرسد
رشک بر سنگ فلاخن برده سرگردانیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.