گنجور

 
خیالی بخارایی

هردم از غیبم به گوش دل ندایی می‌رسد

کز پیِ هر درد تشریف دوایی می‌رسد

پر منال ای دل چو نی از بی‌نوایی هر نفس

چون به قدر حال هرکس را نوایی می‌رسد

هرکس از دیوان قسمت چون نصیبی می‌برند

بی‌دلان را ز آن قد و بالا بلایی می‌رسد

هرکه در راه طلب از خویشتن بیگانه شد

عاقبت روزی به کوی آشنایی می‌رسد

از سر اخلاص هر کاو چون خیالی در رهش

می‌نهد پای طلب آخر به جایی می‌رسد