سریر فقر که با هیچ پادشا ندهند
عجب نباشد اگر با من گدا ندهند
بیا که آنچه به رندان ره نشین دادند
به محرمان درِبار کبریا ندهند
چو می دهند زکات از کرم به مسکینان
مرا که از همه مسکینترم چرا ندهند
نمی زنیم دم از آب روی تا در عشق
ز گریه غایت مقصودِ ما به ما ندهند
گمان مبر که بپرسند از گناه کسی
نخست مژدهٔ عفو گناه تا ندهند
گهی که خوان عنایت کشد خیالی عشق
مرا بگیر نصیبی اگر تو را ندهند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن کسان که به منت نظر جلا ندهند
غبار دیده خودرا به توتیا ندهند
عطا ومنع جهان را ز هم جدایی نیست
به هر که نعمت دادند اشتها ندهند
ز چشم شورشداز چشم خلق خضر نهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.